محمود طوقی
حالا من هیچ
۱
حالا من هیچ
من سال هاست که بی هیچ پرسشی
از کنار گورستان های متروک
و شب های پر گریه می گذرم
اما پاسخ یک پرسش نا بهنگام در غروب تابستان
هزار دشنه و دشنام نیست
ما داشتیم در خیابان
بی چتر و بی کلاه
در زیر باران مردادی قدم می زدیم
باران بود و نبود
و یا شاید ما می پنداشتیم که باران آمده است
آمده بود و نیامده بود
خب حرف حرف می آورد
باد که بیاید
آدمی ناغافل یاد مرغان مهاجر می افتد
و بعد بیاد می آورد آقاخان
در زیر درخت نسترن با خاکستر یکی شد
و بعد بیاد می آورد نیما در کنار دریا بود
و داشت می گفت: آی آدم ها
و بعد یاد خسرو و سعید گل می دهد
و خونی که می تواند پرچم باشد
و با میهنم چه رفته است
و همین طور حرف حرف می آورد
و همین طور سایه ها از پشت درها و دیوارها می گذرند
و از تاریکی به خیابان شلیک می کنند
صدایی آشنا می گوید: «بگریز بروایه»
و مردم به حیرت شاعری را در حاشیه خیابان می بینند
که با انگشت اشاره اش با فرشته گان حرف می زند
حالا من هیچ
پاسخ یک پرسش نابهنگام در غروب تابستان
چه باید باشد
۲
حالا من هیچ
حکایت مسافر خسته و قمقمه های خالی یعنی چه
درست هزار شب است
که از راه های هزار بار رفته باز آمده ایم
نه اجاق روشنی
نه درگاه منتظری
حالا مدام جستجو کنید
پرسیده ها را هزار باره بپرسید:
یک چمدان خالی و هزار هجای شکسته
راه به رویای کدام ستاره می برد
من از آن سفر پر گریه و هیچ مگوی
هزار نام با خود آورده ام
هزار هجای شکسته
هزار رویای بر کف باد
زائران رویت دریا خود بهتر می دانند
در پشت کدام آینه شکسته
درناهای خسته خفته اند
حالا بیا و بگو
حدیث رویت دریا
سنگی در تاریکی است
۳
حالا من هیچ
۳۱ تابستان گذشت
و مادرم هنوز منتظر است
تا باد بیاید و
بوی شمعدانی های آب خورده را
از پرچین ماه عبور دهد
صدای در بیاید و
بوی یار بیاید و
خواب به چشمان او بیاید
حالا من هیچ
من هیچ نمی گویم
چشم به آستین پنهان می کنم
تا تابستان بیاید و
بوی شمعدانی های آب خورده
جهان را از بوی کافور رها کند
۴
حالا من هیچ
از جوادیه می گذرید
و هیچ بیاد نمی آورید مردی را
که می خواست جوادیه را بر پل بنا کند
پل که شانه های شاعر بود
از کشتارگاه می گذرید
و هیچ بیاد نمی آورید
مردی را که مرگش «میلاد پر هیاهای هزار شهزاده بود»
از میدان راه آهن می گذرید
و هیچ بیاد نمی آورید
که روزی شاعری در این میدان
به مردی سلام کرده بود
که کلامش عین صداقت باران بود
حالا من هیچ
بگذریم.