محمود طوقی
ترانه هایی برای ماه مرداد
۱
خب بگذریم
زندگی همین است که می بینید
چند چراغ شکسته به دیوار و
چند شعر نانوشته به گنجه
و چند رویای نیمه تمام
برای یک شب تابستانی
ما هم همین ایم که می بینید
کمی پیر شده ایم
با همان حرف ها و حدیث هایی که می دانید
و هنوز از همان کوچه می گذریم
و برای پنجره های نیمه باز
بوسه و ترانه حواله می کنیم
خب شما چه می گوئید؟
مسافران پرده نشین روزهای بارانی
۲
تمامی روزها بر بال پرنده و باد گذشت
و ما وقت و بی وقت
از کنار دریچه های بسته گذشتیم
و به خانه آمدیم
تا خواب آبشار کلمات را بر دهان کوچه ببینیم
و بعد ویرمان گرفت
تا در یکی از همین رفت و آمد های بی پرسش مان
آرزوهای نا گفته مان را بر متن آب بنویسیم
و به سوی آب های روشن روان کنیم
سال ها گذشت و ملاحان پیر
در قهوه خانه های دلتنگی
ترانه هایی می خواندند
که پریان آب های دور
در شب های مهتابی
در گوش جزایر مرجانی زمزمه می کردند.
۳
بر می خیزیم
و کور مال کور مال
از کوچه شب می گذریم
و ترانه بهم پیوستن رودها را می خوانیم
این کتاب ها بچه کار من و تو می آیند
این حرف ها و حدیث ها
نگاه کن!
باران مردادی به نقش تمام
دارد برای کوچه های متروک
پیراهنی از حریر می بافد
نگاه کن!
زندگی از خواب گل ها می گذرد
و رویایی شیرین در دهان زنبورهای عسل می ریزد
نگاه کن!
۴
به خیابان می آیم
تکه ای از روز را بر می دارم
وبه سقف آسمان می آویزم
خورشیدهای شگسته
سنگفرش خیابان ها را رنگین کرده اند
به خیابان بیا
باور کن آن چه در خیابان موج می زند
رویای ستاره ای است
که از لبان شکسته ماه
به خیابان آمده است
ساعتت را روی سال ۵۷ کوک کن
و از مرز تردید گذر کن
۵
باید سال ۹۷ از راه می رسید
تا خیابان سایه های تردید را
از شانه هایش می تکاند
و روشنای روز از منقار پرنده فرو می ریخت
همیشه داستان از نیمه راه آغاز می شود
و پرنده خسته
بال هایش را در باران اردیبهشتی می شوید
به ناهید می گویم: فکر می کنم داریم به ساعت صفر نزدیک می شویم
باید کاری کرد.