گراند گلاس یعنی روزهای خاکستری (قسمت اول)


 

گراند گلاس یعنی روزهای خاکستری
قسمت اول

محمود طوقی

مدخل
گراند گلاس یا کدورت شیشه ای، تصویری ست ناشی از تخریب ریه توسط ویروس کرونا.
که در گرافی ساده یا رنگی ریه ما می بینیم.
پرسشی که به ذهن آدمی متبادر می شود این است که ویروس هاس دیگری در طول سده ها و هزاره های قبل در آدمی نشو و نما نکرده اند که باعث شده است آدمی در درازنای تاریخ همه امور را از خلال شیشه های مات ببیند و اگر جز این است چرا امروز ما اینجائیم ؛ تنها، بی پناه، ترس خورده و بیمناک از آینده.

۱
خبر پخش ویروسی ناشناخته در ووهان چین که هنوز نامی برای آن پیدا نکرده اند مثل ده ها خبر زشت و زیبای دیگر در فضای مجازی مدام فوروارد می شود اما کسی آن را جدی نمی گیرد.
بیشتر توجهات متمرکز است بر خوردن خفاش و مار و مورچه  و مذمت چینی ها که هر چه دم دستشان باشد می خورند .
وحشی خوری چینی ها در قرن بیست و یکم آن هم درکشوری که نام کارخانه دنیا را گرفته است امری ست که فهم نمی شود.
جدا از آن که چین با سرمایه داری دولتی در راه سوسیالیسم باشد و یا کشوری امپریالیستی است که با اصلاحات دن شیائوپینگی به سوسیالیسم دهقانی مائو پشت کرده باشد زنده خواری و خام خوای و وحشی خواری عده ای در چین با هیچ منطقی سازگار نیست .
بعد از کشتاری که سارس در چین کرد سازمان بهداشت جهانی از مقامات چینی خواست این بازارها را در چین تعطیل کنند. اما این کار انجام نشد.
حکومت ها جدا از هر گونه سمتگیری شان بسوی سوسیالیسم و یا بسوی سرمایه داری نئولیبرال باید با تامین حداقل های یک زندگی انسانی؛ مسکن و کار وغذا  به کرامت های انسانی احترام بگذارند و مردمان گرسنه را سوق ندهند بسوی مادون انسان شدن.
در این ساز و کار کسی برنده نهایی نخواهد بود. همه زیان می کنند و همین گونه که تا امروز زیان کرده اند .

۲
بر خوردها با ورود ویروس از چند مرحله می گذرد:
– انکار: مثل همیشه انکار می شود
– هجو: سعی می کنند با شوخی و جوک سازی نشان داده شود که امری جدی نیست
– بهت: و با اعلام مبتلایان و مرگ های پشت سرهم همه در بهت فرو می روند
– پانیک: و مثل همیشه ترس سراغ آدمی می آید
– یاس و افسردگی: و بدنبال ترس یاس و افسردگی است
– چاره اندیشی: با این همه آدمی باید به زندگی خود ادامه بدهد. پس بدنبال راهی می گردد که جوری با این بلیه کنار بیاید و چاره اندیشی ها آغاز می شود.

۳
مرگ پزشکان و کادر درمانی در جامعه درمانی پانیک عجیبی ایجاد می کند. کارها در بخش خصوی به حالت تعطیل و نیمه تعطیل در می آید.
ادامه کار از نظر عده ای بیشتر به قهرمان بازی و یا خودکشی می ماند تا پزشکی.
در روزگاری که مدعیان ریز و درشت مقاومت و انکار و سنگر گرفتن در حصن حصین های ایدئولوژیک همه وهمه عقب نشسته اند. در روزگاری که پاپ برای اجرای مراسم نیایشش باید تنها در پیشگاه مسیح زانو می زند. امر درمان اگر قهرمان بازی یا خودکشی نباشد چه می تواند باشد .
این دو راهی انتخاب و این گزینش بین ماندن و رفتن در تمامی طول زندگی آدمی را رها نمی کند. همیشه آدمی بر سر چنین دو راهی هایی قرار می گیرد و باید انتخاب کند و بر اساس انتخابش باید به خود در وهله نخست نه کس دیگر پاسخ بدهد که آیا انتخابش درست بوده است یا نه.
اما براستی پاسخ یک پزشک چه می تواند باشد در حالی که او نسبت به کارش و مردمش متعهد است که در چنین روزهایی در کنار مردمش باشد و رنج و آلام بیماران را کاهش بدهد.
گیرم که ماسک و دستکش و مواد ضد عفونی نباشد یا کم باشد.
آدمی در این روزها  احساس خوبی ندارد. رها شده میان زمین و آسمان است. هیچ زمانی انسان این گونه خود را تنها و بی کس و نامطمئن ندیده است.
ترس از صدر تا ذیل جهان را در خود گرفته است.

۴
از بحث های ویروس مهندسی شده باید گذشت. بحث هایی ست که هیچ زمانی به پایان نمی رسد:
– چین درست کرد برای بیرون کردن سرمایه داران اروپایی از چین
– امریکا درست کرد برای عقب زدن چین
– امریکا درست کرد برای ایران
و در کنار این:
– انتقام زمین از انسان و پالایش و احیا خود
– و ایضاً در مورد سکوت دولت و چرایی هایش.

۵
درمورد قرنطینه نکردن:
– ایجاد یک بحران ملی برای فشار آوردن به امریکا برای بر داشتن تحریم ها
– ایجاد یک همه گیری عمومی برای تضعیف ویروس
این گمانه زنی ها پایانی ندارد.
اما در عمل  بدنه اصلی درمانی با واگیری گله ای میانه خوشی ندارد چه به حسب:
– ناشناخته بودن رفتار ویروس. و نداشتن بینه ای علمی که اگر ۷۰ در صد مردم بگیرند ویروس ضعیف می شود
– چه به حسب مرگ و میری که از چند صد هزار بالا می زند
– وجه به حسب ناتوانی زیرساخت های درمانی برای پوشش دادن به حجم بالای مبتلایان
از سویی دیگر قرنطینه کامل بار مالی بالایی برای دولت دارد. پس رفته رفته سمت وسوی کارها سوق پیدا می کند به سمت ایزولاسیون و قرنطینه داوطلبانه  و نسبی.
این بیماری درس بزرگی به همه داد و آن فشل بودن آدمی در حاکمیت سرمایه. سرمایه در ابعاد امریکایی و اروپایی و آسیایی اش نشان داد بشر برای رستگاری باید راه دیگری را بر گزیند و گرنه با نابودی های ویرانگر در دوران بعد روبرو خواهد شد. انسان راه دیگری جز سوسیالیسم ندارد.

۶
عده ای تبعات کرونا را این گونه سیاهه برداری می کنند:
– ضربه به جهانی سازی نئولیبرالی
– عروج ناسیونالیسم
– شکستن حوزه همبستگی اجتماعی
– سقوط انسان به عمق انزوا
– افول ایدئالیسم مذهبی

۷
براستی کرونا چیست؟
گفته می شود یک ارگانیسم انگل است. یک نوکئیک اسید با یک پوشش پروتئینی.
گفته می شود در لایه های پنجگانه زمین که کارشان تنظیم وضعیت جوی زمین است و تغییرات آن ها وضعیت فصول سال را تعیین می کنند. میلیون ها ویروس سرگردانند. که بدنبال منبعی پروتئینی برای فعال شدن خود می گردند.
تغییرات جوی باعث حرکت این ویروس ها و هجوم مداوم آن ها به شهرهای بزرگ می گردند.
پس انسان مدام با این میهمانان ناخوانده درگیر خواهد بود.

۸
گفته می شود مردم به سوپرمارکت ها هجوم بردند و برای یک جعبه ماکارونی و یک رول دستمال توالت بر سر و روی هم زدند.
گفته می شود برای فرستادن مردم به خانه های شان برای قرنطینه شدن پلیس متوسل به چوب و جریمه و بازداشت شد.
بیشتر کشورها با کمبود ماسک و تجهیزات پزشکی روبرو شدند.
کمبود کادر، کمبود وسایل  و تجهیزات در تمامی کشورها به چشم می خورد.
گفته می شود اقتصاد امریکا بعنوان قوی ترین کشور در شرف فرو پاشی است.
پرسشی که این روزها در دهان ها می گردد این است که انسان بعد از فرونشستن این هجوم چه خواهد کرد و تکلیف نظام های مردم گرا و دیکتاتوری چه خواهد شد.

۹
می گویند کرونا شر مطلق نیست. و اگر به جد به آن نگاه شود خیر بسیاری در این گرفت و گیرها می توان یافت.
آدمی در تمامی این دوران ها به مادرش زمین ظلم بسیار کرده است. همه چیز را برای زندگی پر مصرف خود به نابودی کشیده است از آب و هوا گرفته تا آتمسفر و خاک. و از همه این ها بیشتر روابط خود با دیگر انسان ها لطمه زده است.
حالا کرونا آمده است و به تمامی این زیاده خواهی ها پایان داده است تا شاید آدمی بخود بیاید و در رابطه خود با خود با دیگران و با محیط زیست تجدید نظر کند.

۱۰
آدمی عدد نیست که با جمع و تفریقی ساده جمعیت جهان را کم و زیاد کنیم.
آدمی منظومه های درخشانی ای ست که با خاموش شدن یکی از آن ها چیزی در جان جهان گم می شود.
آدمی می میرد. چراغی خاموش می شود و پنجره ای دیگر رو به دریا گشوده نمی شود.
نه آگهی ترحیمی. نه رفت و آمدی . نه تسلیتی و گریستن و سر گذاشتن بر شانه هایی و نه دیدار آخرینی. همه چیز در تنهایی می گذرد.  تنهایی غم آدمی را صد چندان می کند.
آدمی تا کنون این قدر خودش را تنها احساس نکرده است.
پدری می میرد و تمامی نزدیکانش از ترس آلوده شدن می گریزند. مادری در بهشت زهرا از حال می رود هچکس جرئت نمی کند به او نزدیک شود و او را در آغوش بگیرد دلداری دهد.
می ترسند مادر آلوده ویروس پدر باشد.
جنازه تنها بدون مشایعت کننده ای. بدون کسانی که بر بالای سر او نماز میت بخوانند. با طناب بدون هیچ ترتیبی در گور عمیق رها می شود و دنیایی آهک روی آن می ریزند که آهک او را به آتش بکشاند و خاکستر کند.
بعد همسر یا فرزند به تنهایی باید راه خانه را در پیش بگیرد. نه جمعیتی و نه تسلیتی و نه آغوش گرمی.
آدمی با بیماریش تنهاست. با دردش تنهاست. با مرگش تنهاست. با عزاداریش تنهاست.
تنهای تنها. تنهاتر از خدا.
آدمی در هیچ زمانی این قدر تنها نبوده است.
با این همه تنهایی از آدمی چه می ماند. هیچ.

۱۱
می گویند کرونا شر مطلق نیست. و اگر به جد به آن نگاه شود خیر بسیاری در این گرفت و گیرها می توان یافت.
آدمی در تمامی این دوران ها به مادرش زمین ظلم بسیار کرده است. همه چیز را برای زندگی پر مصرف خود به نابودی کشیده است از آب و هوا گرفته تا آتمسفر و خاک. و از همه این ها بیشتر روابط خود با دیگر انسان ها لطمه زده است .
حالا کرونا آمده است و به تمامی این زیاده خواهی ها پایان داده است تا شاید آدمی بخود بیاید و در رابطه خود با خود با دیگران و با محیط زیست تجدید نظر کند .

۱۲
انسان باید از خود هزار باره بپرسد چرا و چگونه و توسط چه کسانی چنین تنها د ر مقابل بیماری  و درد و گرسنگی و مرگ رها شده است و امداد رسی نمی یابد.
از حکومت های قدر قدرتی که مدعی سروری بر تمامی جهان بودند امروز خبری نیست.
کسی از فردای خود اطلاع درستی ندارد. معلوم نیست آن که در همین لحظه دارد هل من مبارز می گوید لحظه ای دیگر توسط موجودی کوچک و نادیدنی به خاک ذلت نیفتاده باشد .
پول های کثیف، کاخ ها و سرسرا های لاکچری، پنت هاوس ها و ویلاها و بهشت های ساخته شده در گوشه گوشه جهان پناه گاه و خانه آرامشی برای آن ها نیست.
مرگ آن ها را تا دور ترین لایه های زمین و مخفیگاه های شان دنبال می کند.
باید دید انسان وحشت زده امروز در روزگاری که از تاریک خانه هایش بیرون می آید آیا به این حقیقت اندیشه می کند که می توان به گونه ای دیگر زیست.

۱۳
گفته می شود در خانه بمانید تا کرونا را شکست دهیم .
گفته می شود کسانی  که قرنطینه خانگی را رعایت نمی کنند احمق و بی فرهنگند.
اما آیا براستی این در خانه نماندن تمامی بار فرهنگی دارد یا اقتصادی.
برای بورژازی در تمامی لایه هایش ترس از مرگ و از دست دادن همه چیز خود، قرنطینه نوعی زنگ تفریح است.
برای خرده بورژازی مرفه نوعی مرخصی اجباری ست.
اما برای کارگر روزمزد و برای اقشار پائینی جامعه که به روز زندگی می کند. ماندن در خانه با کیسه ای تهی و بدون بسته های حمایتی از سوی دولت یعنی گرسنگی و مرگ تدریجی.
اگر در خانه بمانند به احتمال دو در صد گرفتار بیماری می شوند و ممکن است بمیرند اما اگر در خانه بمانند به احتمال صد درصد از گرسنگی می میرند.
جامعه کلیتی همگن در هیچ زمینه ای نیست. از نوع معیشت گرفته تا میزان دسترسی به امکانات درمانی.
کارگران فصلی، دستفروشان کنار خیابان، فروشندگان سیار داخل مترو، کولبران و بار بران بازار، پادوها و نظافت چی ها، شاگرد های حجره ها و مغازه ها، کارگران رستوران ها و بوفه ها، بیکاران و حاشیه نشینان، گدایان و تن فروشان و تمامی نفرین شدگان روی زمین  کسانی اند که از سوی  بورژازی و خرده بورژازی فربه شده از رانت و احتکار و دزدی مدام مورد خطاب قرار می گیرند که در خانه بمانید و در هر نوبت بیست ثانیه دست های تان را با آب و صابون بشوئید.
برای مردمی که آب ندارند . مواد شوینده ندارند و تمامی در یک اتاق و زیر یک سقف زندگی می کنند. این حرف ها چه معنایی دارد .

۱۴
آدمی وقتی با بحرانی مرگبار روبرو می شود یا به قهقهرا می رود و یا به ظرفیت هایی دست می یابد که تا کنون برای او ناشناخته بوده است .
امروز همه آدم ها در برابر چنین آزمونی قرار گرفته اند. یا باید در برابر این بلا زانو زد و تسلیم شد و یا برخاست و شانه به شانه و نفس به نفس دیگران با گذشت، مهربانی، عشق به دیگری و یافتن راه کارهایی برای عبور تک تک آدم ها از این گردنه سخت و صعب از این بحران گذشت .
آدمی در طول سده ها و هزاره ها نشان داده است که این ظرفیت های شگفت برای همدلی و دیگر دوستی در او هست. و با این همدلی توانسته است بلاهای طبیعی را پشت سر بگذارد. تا امروز که ما هستیم صحنه های شگرفی از دیگر دوستی در جای جای جهان خود را نشان داده است.

۱۵
سرمایه داری بی پیر بدجوری جامعه را اتمیزه کرده است. هر کس باید کلاه خود را بچسبد تا باد نبرد. پس باید به فروشگاه ها هجوم برد و یخچال ها و فریزرها را پر کرد و تا جایی که می توانی برای روز مبادا آذوقه پس انداز کرد. در ضمن نباید از خرید و انبار کردن داروهای کمیاب غافل شد.
جامعه ای وجود ندارد. هر چه هست فرد هست. هر چه هست من هستم و خانواده ام.
این فرومایگی اقتصاد نئولیبرال در روزگار فراوانی جواب می دهد اما در روزگار بحران های همه گیر و مرگبار جواب نمی دهد.
آدمی امروز بر سر دوراهی انتخاب ایستاده است یا همه باید از مرگ و بیماری بجهند و یا هرکس باید منتظر باشد که آلوده شود و برای خودش در گوشه ای تنگ و تاریک در یک آی سی یو جایی بیابد.
در هیچ زمانی آدمی به این دو راه انتخاب نرسیده بود که نجات جان همسایه یعنی نجات جان همسر و پدر ومادر و برادر خود .

۱۶
خب باید دید سرمایه داری با انسان و طبیعت چه کرده است. و چرا ما امروز اینجائیم؛ تنها و ترسخورده و بی پناه .
سرمایه داری انسان را از دل قرون وسطی بیرون کشید. کلسیا را از اریکه قدرت بیرون راند.
طبیعت را به زیر مهمیز خود در آورد؛ با سه انقلاب فرهنگی و فنی و سیاسی. که  تمامی این ها کار کوچکی نبوده است.
بهمین خاطر است که آدمی خود را وام دار این شیوه تولید و معیشت می داند.
اما از آن دوران سال های بسیاری گذشته است و سرمایه داری دوران برنایی خودرا پشت سر گذاشته است و با باز کردن چتر خود بر سراسر جهان  همه چیز را به شکل و شمایلی در آورده است که خود می خواهد. همه چیز به شکل کالا در آمده است از عشق، وفاداری، هنر و حکمت.
تمای هستی در سراشیب سود و انباشت سازماندهی شده است. تا جایی که بربریت بر تمامی شئون حاکم شده است.

۱۷
گفته می شود همه با هم کرونا را شکست می دهیم.
اما براستی آیا در عالم واقع همه مردم با هم هستند .
در یک جامعه طبقاتی که با مرزهای استوار مردم از هم جدا شده اند. حاکم و محکوم، سرمایه دار و کارگر، دهقان و مالک، تاجر و کسبه، زندانی و زندانبان چگونه می توانند با هم در یک جبهه باشند و کرونا را شکست دهند.

۱۸
برای این که بدانیم چه باید بکنیم باید بدانیم کجای کار هستیم. این پرسشی است که انسان آگاه خیابان جهان باید از خود بپرسد.
گزارش آکسفام در سال ۲۰۱۹
– از جمعیت ۸ میلیاردی سه میلیارد آن روزانه ۵/۵ دلار درآمد دارند
-۸۲۰ میلیون در گرسنگی کامل بسر می برند
-۲ میلیارد نفر دسترسی به آب آشامیدنی سالم ندارند
-۱۰ در صد مردم جهان از مواد غذایی تغذیه می کنند که توسط فاضلاب آبیاری شده است
-۲/۵ میلیارد فاقد دستشویی و حمام مناسب اند

۱۹
پرسشی که از هم اکنون ذهن عده ای را بخود مشغول کرده است دنیای پسا کرونا چه دنیایی خواهد بود:
– آیا انسان به درک تازه ای از تولید و مصرف می رسد
– آیا توده های فرودست جامعه فقیرتر خواهند شد
– آیا دیکتاتورها عبرت خواهند گرفت یا بر شدت سرکوبشان اضافه خواهند کرد
– آیا انسان به جان آمده حکومت ها را بکنار خواهد زد و به جامعه انسان محور روی خواهد آورد.

۲۰
این پرسشی است که باید آدمی پاسخی برای آن بیابد چگونه می شود در برابر ویروس کرونا  تمامی دولت ها از دموکرات گرفته تا دیکتاتور، از اروپایی گرفته تا آسیایی و از آمریکایی گرفته تا آمریکای لاتین همه بلااسثناء کم می آورند و فاجعه رخ می دهد.
نئولیبرالیسم تنها سفره کارگران را خالی نکرده است. زیر ساخت های بهداشتی درمان را هم نابود کرده است.
عده بسیاری بر این باورند که دوران پسا کرونا دوران قحطی، فقر بیشتر و استثمار بیشتر است و راهی نیست جز آن که جوامع با سمت گیری سوسیالیستی بطرف بهداشت و آموزش همگانی، حفظ محیط زیست، توقف کامل نابودی طبیعت و منابع زیر زمینی حرکت کنند.

۲۱
می گویند تا کنون هیچ بلیه اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی نتوانسته است هم چون کرونا آدمی را از همبستگی اجتماعی دور کند و به عمق انزوا براند.
در نگاه نخست چنین است. ترس از مرگی دردناک و ترس از آلوده کردن دوستان و آشنایان و خویشان بسیاری را از ایستادن در کنار بدن بیجان پدر و مادر دور کرده است به گونه ای که بعضاً فکر می کنند روزگار آخر زمان فرا رسیده است.
اما توان آدمی و ظرافت ها و پیچیدگی های روح و روان آدمی این نیست که در نخستین ضربه خود را نشان می دهد.
آدمی بزودی خود را باز می یابد. موتورهای ناپیدای روح خود را روشن می کند و بار دیگر در کنار دیگران می ایستد و با شکست کرونا و بلیه هایی از این دست به زندگی باز می گردد.
انسان محکوم است که در زیر این سقف های شکسته و دیوارهای فرو ریخته زندگی کند.عشق بورزد. و خانه و کاشانه خود را با نور مهربانی روشن کند.

۲۲
می گویند جهان پساکرونا جهان پسا جنگ جهانی دوم است.
پایه های جهانی سازی نئولیبرالی ضربه ای جدی خورده است و جهان بسوی بلوک بندی های جدیدی در اروپا و امریکا و آسیا خواهد رفت.
عده ای می گویند جهان پساکرونا جهان انجماد دستمزدها و سود بیشتر برای جبران مافات است.
عده ای می گویند جهان پساکرونا جهان فرو ریختن باورها و اتوریته ها و باورهای مذهبی و بر آمدن علم و دانش است .

۲۳
عجز و فروپاشی کشور های مقتدر و غیر مقتدر جهان سرمایه در برابر هجوم کووید ۱۹ نشان داد که سرمایه داری نئولیبرال چه بر سر زیرساخت های بهداشتی و درمانی آورده است.
بخش خصوصی درمان در کشورهای پیرامونی  بخصوص بخشی که با رانت و نزدیکی به مراکز قدرت توانسته بود خود را فربه کند و با ساخت و تجهیز بیمارستان های لاکچری و با فروش سهام میلیاردها دلار به آنسوی مرزها بفرستد این روزها مدیران رانتی در فضای مجازی حاضر می شوند و با گریه و زاری و ننه من غریب در آوردن از اخراج فله ای نیروهای درمان سخن می گویند چراکه در این جنگ نابرابر کرونا نمی توانند مثل سابق خرج و دخل کنند. گویی اینان به کارشان و مردمشان و پرسنل شان که سالیان بسیار جیبب آن ها را پر پول کرده اند دینی ندارند.
مصادره این بخش های درمانی و خودمدیریتی این بخش ها و در اختیار قرار دادن این امکانات و تجهیزات در این لحظات خطیر امری نیست که به توان سادگی از آن  گذشت. اینان به زمان خود باید مورد حسابرسی قرار گیرند که چرا در این زمان مرگزای مردم خود را تنها گذاشته اند. و نیروهای کار آمد را از مراکز درمانی اخراج می کنند.

۲۴
پرسشی که آدمی را آزار می دهد در جامعه ای که پایه هایش بر نابرابری نهاده شده است. هر پدیده ای حتی بیماری طبقاتی است وهمان طور که در یک جامعه نابرابر رابطه اقتصادی و سیاسی آدم ها به امکانات موجود در جامعه  یک رابطه نابرابر است چگونه می شود دسترسی آدم ها به تسهیلات درمانی و بهداشتی یک سان باشد.
محال است این گزاره «همه ما در یک کشتی نشسته ایم» و یا «همه با هم کرونا را شکست بدهیم » یک گزاره واقعی باشد.
از تست کرونا گرفته  تا داروی ضد کرونا تا تخت و پزشک و آی سی یو از روز نخست مُهر طبقات را خورده است تا آخر. نگاه کنیم ببینیم نخستین محموله تست از چه کسانی گرفته شد و نخستین داروی اهدایی ژاپن، آریگان، به دست چه کسانی رسید. بیماران یا طبقات حاکم برای روز مبادا.
هم اکنون تست کرونا در بخش خصوصی گرفته می شود به مبلغ یک میلیون تومان. در حالی که این تست در افراد بی علامت ارزشی ندارد.

۲۵
گفته می شود کرونا چاقوی دو دمی است که هم می کشد وهم نجات می دهد. کرونا انسان ها را می کشد و با تعطیل کردن تمامی فعالیت های صنعتی و دود ساز و مخرب و مصرف کننده طبیعت  بوم زیست را نجات می دهد.
کاهش مصرف، حفظ محیط زیست بخاطر قطع سفرهای توریستی و کار کارخانه ها وآلاینده ها، همه این ها هست و نیست. ولی اتفاقی ناپایدار است.
بزودی سرمایه به چرخه تولید و سفر باز می گردد و تلافی می کند این دوران را.
گازهای گلخانه ای لایه های آتمسفر را مقل همیشه سوراخ می کنند تا اجنه های روی پوشیده از میان این لایه ها راهی زمین شوند. و دوباره روز از نو روزی از نو.

۲۶
پرسشی که این روزها در ذهن ها می گردد و در دهان ها تاب می خورد این است که چین بعنوان کارخانه دنیا که سنگ قبر با تراشه درست می کند که در نیمه های شب برای مرده ها قرآن بخواند یا در نیمه های شب نور سبز ساطع کند بگیر و برو تا مهر نماز و صلوات شمار وبرو تا ماشین و موشک و کامپیوتر، چرا برای ساختن واکسن خانواده کرونا ویروس که خود دهه ها با آن درگیر است و کشته می دهد کاری نمی کند .
این پرسش تمامی ساخت درمانی بورژازی آمریکا و اروپا راهم  شامل می شود. براستی چرا.؟
این پرسش پاسخی روشن دارد . سرمایه داری نظامی سود محور است. برایش تولید برای نیازهای انسانی معنا ندارد.
جایی سرمایه گذاری می کند که به پروسه سود و انباشت او کمک کند. نگاهش به هر کاری نگاهی اخلاقی و انسانی نیست.
اگر امروز تشخیص دهد ساخت واکسن کرونا می تواند میلیاردها دلار به کیسه او سر ریز کند تمامی آزمایشگاه ها و دانشمندانش را بسیج می کند و یقه هم دیگر را پاره می کنند که چه کسی واکسن را اول بسازد و روانه بازار کند و بازار را اشباع کند.
برای بورژازی پروسه کالا، پول، کالا معنا دارد.

۲۷
کرونا که آمد دوش به دوش بیماران پزشکان و کادر درمان آلوده شدند و پا به پای آن ها راهی آی سی یو و دیار مردگان شدند.
ناباوری نخستین جای خود را به ترس داد. در جنگ با ویروس کشنده کرونا تمامی قهرمانان نظامی و ایدئولوژیک بورژازی در ویلا ها و کاخ های شان مخفی شدند و پزشگان و پرستاران را به خط مقدم فرستاندند. سربازانی که برای این جنگ نابرابر کوچکترین سلاحی نداشتند.
کمی که جلوتر رفتند آمار مرگ و میر بالاتر و بالاتر رفت. و کادر درمان خودش را در سر دو راهی مرگ و زندگی یافت.
نجات جان خود و خانواده و انتظار تا بیماری از کشته پشته بسازد و از پیک بگذرد و ادامه کار بعد از عادی شدن شرایط. کاری که دیگر مشاغل می کردند. و یا ایستادن در سنگر نخستین و جنگ با کمترین امکانات و دادن تلفات بیشمار برای خریدن وقت و زمین گیر کردن ویروس.
سخت است سخت  که مرگ را در کمین خود و خانوده ات ببینی اما نتوانی با خودت کنار بیایی و نتوانی مردمت را در این شرایط سخت تنها بگذاری .
انسان زیستن دشواری وظیفه است در این روزگار و در تمامی روزگاران.

۲۸
گفته می شود جهان پساکرونا با سرعت بیشتری بسوی یک دوراهی سرنوشت می رود:
یا سوسیالیسم یا بربریت.
این مردمند که باید تصمیم بگیرند بر اساس چه الگویی می خواهند آینده خود و فرزندانشان را بسازند. این پرسشی است که انسان پساکرونا باید روی آن برای زمان زیادی خم شود.

چه باید کرد
عده ای می گویند راه رهایی سوسیالیسم است. تنها با زیر ساخت های بهداشتی عمومی در یک نظام همبسته و شفاف است که می توان در برابر امواج دیگر بلیه های زیست محیطی ایستاد.
اما راه رسیدن به سوسیالیسم هم هموار نیست .

دو دیدگاه

«خرافه زدایی از مارکسیسم، کمال اطهاری -۱۹ فروردین ۹۹ اخبار روز»
دیدگاه نخست: فرسایش
۱- برای انقلاب دو پیش شرط لازم است:-
– توده بزرگی از مردم سلب مالکیت شده باشند
– وضع موجود با فرهنگ و دارایی های مردم در تضاد باشد
این دو نیازمند یک پیش گزاره است:
درجه بالایی از توسعه نیروهای مولد در سطح جهان
جهانی شدن سرمایه باعث جهانی شدن روابط انسانی می شود و این خود باعث بوجود آمدن انسانی جهانی تاریخی می شود بجای انسانی محلی منطقه ای.

کمونیسم محلی
اگر جز این باشد ما با کمونیسم محلی روبرو خواهیم بود که بزودی گند و کثافات سابق را احیا می کند.
تنها با یک وجود تاریخی-جهانی ست که پرولتاریا می تواند یک باره و همزمان کمونیسم را بعنوان یک جنبش واقعی نه یک آرمان که واقعیت باید ناگزیر خود را با آن تطبیق دهد بوقوع بپیوندد.

تغییر دوران
جهانی شدن سرمایه باعث ایجاد یک مراوده جهان روا میان انسان ها شده است. وجودی تاریخی-جهانی شکل گرفته است که قدرت حاکم را تحمل پذیر نمی بیند و دریافته است که سرنوشت یکی وابسته به دیگری ست.

یک نکته
جهانی شدن سرمایه و شکل گیری یک رابطه جهانی و بوجود آمدن انسانی تاریخی-جهانی به معنای این نیست که گام نهادن در راه تحقق سوسیالیسم و آغاز ساختمان سوسیالیسم کار غلطی ست بلکه بدین معناست که اگر این پیش شرط ها مهیا نباشد ما به کمونیسم محلی می رسیم و باز گشت به دوران پر ادبار سابق.

یک پرسش
۱- آیا فروپاشی نظام سرمایه داری آغاز شده است و این فروپاشی از بحران جهانی ۲۰۰۸ کلید خورده است
۲- آیا اگر شرایط عینی فروپاشی آماده بود فروپاشی بلوک شرق از نظر ذهنی نقش منفی داشت؟
۳- آیا سرمایه داری به مرحله خطر آفرینی رسیده است
۴- آیا این احساس که سرمایه داری دیگر تحمل پذیر نیست برای تحول کافی ست
۵- آیا دوران پساکرونا دوران انقلابات پی گیر است

بهر روی جنگ رویا روی با سرمایه داری بی حاصل است. راه حل همانطور که  گرامشی می گوید اقناع جامعه مدنی سنگر به سنگر است. این جاست که نقش روشنفکران ارگانیک اهمیت پیدا می کند.
رفرمی فکری واخلاقی برای انکشاف یک اراده ملی و متعالی برای تشکیل یک بلوک تاریخی برای ساختن یک تمدن والا.

جنگ مواضع چگونه پیش می رود:
ارائه برنامه مرحله به مرحله برای رسیدن به هژمونی
تاریخ را انسان ها می سازند نه خودبخود. تبدیل حس مشترک به عقل ممیز کار روشنفکر ارگانیک است۰
تعریف برنامه بدیل و بردن آن میان مردم و تبدیل آن به نیرویی مادی
جنگ مواضع پیش روی گام به گام و شکل دادن تدریجی به مدل های آینده است
عقل ممیز همان برنامه حداقل است.

چه باید کرد:
تغییر دادن سیاست اروپا
حضور در سازمان های ترقی خواه
جایگزین کردن کار دانش بجای سرمایه دانش
دسترسی همه به دانش
گسترش حمایت اجتماعی
رعایت استاندارد کار
تشویق گفتگوی اجتماعی
شکل دادن به جهانی شدن عادلانه
فرسایش سرمایه داری راه حل نهایی است که ترکیبی است از:
خرد کردن سرمایه داری
بر چیدن سرمایه داری
رام کردن سرمایه داری
ایستادگی در مقابل سرمایه داری
و گریختن از سرمایه داری است

دیدگاه دوم

«مارکسیسم فلکسودوکس محمد قراگزلو، اخبار روز ۲۰ فروردین ۹۹»
تبدیل مالکیت خصوصی بر وسایل تولید به مالکیت اشتراکی
دولتی کردن ربطی به سوسیالیسم ندارد مگر همراه باشد با:
طبقه کارگر متحزب
و حزبی کارگری در قدرت
و  دست بردن دولت طبقه کارگر به ریشه ها  و از بیخ و بن بر انداختن کل بنیاد قوانین و نهاد های دولت سرمایه داری