شب نوشته ها – قسمت دهم

 

 


 

 

شب نوشته ها – قسمت دهم

محمود طوقی

 

۹۱
بورژازی کمپرادور

4964

این تئوری برگرفته از نظریات پل باران و گونتر فرانک بود. که در دوران امپریالیسم سلطه کشورهای متروپل باعث می شود که ارزش اضافی بدست آمده توسط کشورهای بزرگ از کشور خارج شود و کشور های پیرامونی قادر نباشند پروسه انباشت سرمایه را طی کنند و به شکوفایی اقتصادی و صنعتی برسند.
در این کشورها علیرغم تسلط مناسبات بورژایی آن چه که مغفول می ماند مناسبات طبقاتی ناظر بر تولید و کسب ارزش اضافی توسط بورژازی داخلی بود.
پس سمت و سوی اصلی مبارزه نه بر علیه سرمایه داران داخلی که برعلیه امپریالیسم بود که داشت کشوررا غارت می کرد.
و سرمایه داخلی به نیرویی دلال تقلیل داده می شد که با حمایت از دیکتاتوری نقشی جز تسهیل غارت توسط امپرالیسم نداشت.
نیروی اصلی انقلاب در این تئوری خلق ستم دیده بود که طبقه کارگر بخشی از آن بود که به همراه دهقانان، اقشار فرودست جامعه و بخش هایی از بورژازی ملی کار رهایی را می باید به سرانجام خود برساند.

۹۲
سرمایه داری متعارف و نامتعارف

عده ای بر این باورند که بقاء هر حکومت بورژایی بر دو اصل استوار است:
رشد
توسعه

و این دو امر مستلزم حرکت سرمایه است در ساختاری آماده چه از نظر حقوقی و چه از نظر ساختاری و چه از نظر رابطه و ادغام در بازار جهانی.

و حکومت نامتعارف سرمایه داری با چهار مولفه شناخته می شود:
۱- ناتوانی در  تضمین یک دوره رشد و توسعه
۲- ناتوانی در تنظیم مناسباتی حقوقی برای رشد سرمایه
۳- ناتوانی در ادغام بازار داخلى در بازار جهانى

۹۳
دکتر محمود نریمان

4965

در تهران بدنیا آمد در سال ۱۲۷۲ شمسی. پدرش عون الملک بود از مدیران بانک شاهنشاهی برای تحصیل به اروپا رفت و در ژنو در رشته تجارت درس خواند و در اداره دارایی مشغول بکار شد.
مهم‌ترین مشاغل وی ریاست اداره اقتصاد، ریاست ضرابخانه، ریاست محاکمات اداری، ریاست کمیسیون ارز و دبیرکل مالیات‌های غیر مستقیم بود،
او در سال ۱۳۲۲ به معاونت وزارت دارایی رسید و در سال ۱۳۲۳ در آخرین ترمیم کابینه ساعد مراغه ای به وزارت راه و ترابری منصوب شد، چند ماهی نیز شهردار تهران بود و در کابینه حکیمی به وزارت پست و تلگراف و تلفن رسید.
در پنجم بهمن  ۱۳۲۹ دکتر نریمان به همراه حسین مکی، مظفر بقایی، حائری‌زاده و آزاد، دولت نظامی رزم آرا را به علت عدم امنیت قضایی استیضاح کردند، دولت رزم‌آرا همان روز به استیضاح پاسخ داد و از صد و سه نفر حاضر در مجلس، نود و یک نفر به دولت رزم‌آرا رای اعتماد دادند.
دکتر نریمان در کابینه دکتر مصدق در سال ۱۳۳۰ به وزارت دارایی منصوب شد. در سال ۱۳۳۲ دکتر مصدق رفراندمی را برای انحلال مجلس به راه‌ انداخت که از نظر سیاسی عواقب خوبی نداشت دکتر نریمان، از جمله کسانی بودکه  کوشش کرد، دکتر مصدق را از تصمیم خود منصرف کند که موفق نشد.
پس از کودتای ۲۵ مرداد ۱۳۳۲ هیئت وزیران تشکیل شد، پیشنهاد دکتر نریمان این بود که نصیری و دیگر افسرانی که با او بازداشت شده بودند، را به جرم قیام ضد مصالح ملی و نهضت ملی ایران فردا در یک دادگاه صحرایی محاکمه و اعدام نمایند که این پیشنهاد در هیئت وزیران رد شد.

پس از کودتای ۲۸ مرداد نریمان به همراه دیگران در منزل محاصره شده دکتر مصدق بودند که گفت بهتر است همه گی خودکشی کنیم و با رولوری تصمیم به این کار گرفت که با مخالفت دکتر مصدق روبرو شد.
در بیست و هفتم دی ماه ۱۳۳۴ در رابطه با ترور رزم آرا بهمراه عده دیگر بازداشت شد و در بیست سوم بهمن به قید التزام آزاد شد.

وفات نریمان
دکتر محمود نریمان در سال ۱۳۴۰ بر اثر سکته قلبی درگذشت و در امامزاده اسماعیل زرگنده دفن شد.
دکتر محمود نریمان از برجسته‌ترین یاران و وزیران و همکاران زنده‌یاد دکتر مصدق بود زمانی که مُرد، هنوز اجاره‌نشین بود و خانه‌ای از خویش نداشت. در یک اتاق محقر در خیابان سلسبیل تهران و در نهایت فقر چشم از جهان فرو بست.

۹۴
صدیقه دولت آبادی

4966

در سال ۱۲۵۸ هجری شمسی (۱۳۰۰ ه ق) در اصفهان به دنیا آمد. پدرش حاج میرزا هادی دولت آبادی و مادرش خاتمه بیگم نام داشت. پدرش از روحانیان متجدد آن زمان محسوب می‌شد. صدیقه دولت آبادی تحصیلات خود را در فارسی و عربی در تهران آغاز نمود، سپس تحصیلات متوسطه را در دارالفنون ادامه داد.
در سن پانزده سالگی با مردی بنام اعتضاد الحکما ازدواج کرد اما پس از مدت کوتاهی از او جدا شد.

تشکیل انجمن های سرٌی
در دوران مشروطه، «انجمنهای سرّی» از رونق خاصی برخوردار بودند و بسیاری از سران آزادیخواه و تجددطلب مشروطه از اعضای این نوع محافل سرّی بودند. به موازات رونق گرفتن انجمنهای سرّی مردان، زنان تجددطلب و آزادیخواه نیز انجمن هایی تأسیس کردند که معمولاً زنان و دختران شاه یا وابستگان رجال سیاسی در آن شرکت داشتند. صدیقه دولت آبادی، در این انجمن های مخفی شرکت می کرد و طبق نقل «بدر الملوک بامداد» «سمت منشی انجمن مخدرات وطن» را به عهده داشت.
در ذیحجه ۱۳۲۸(ه‍.ق) (یک سال بعد از مشروطه دوم)، گروهی از زنان تجدد طلب انجمنی به نام انجمن مخدّرات وطن را تشکیل دادند. اعضای این انجمن، به زنان و دختران فعالان سیاسی، زنان دربار، اعیان و اشراف محدود می شد. از آن جمله دختر سپهسالار تنکابنی و همسر صدیق السلطنه، دختر سردار افخم.
این انجمن، برای اولین بار در ایران، اقدام به برگزاری مجالس ساز و نوا و رقص نمود. در این مجالس در کنار سخنرانی، نمایشنامه و برنامه های تفریحی و سرگرم کننده اجرا می شد.
یکی دیگر از انجمن های مخفی که صدیقه دولت آبادی در آن عضو بود، انجمن حریت زنان بود. سایر زنانی که در این انجمن عضو بودند عبارت بودند از: محترم اسکندری، هما محمودی، شمس الملوک جواهر الکلام. این انجمن مختلط بود و مردان نیز در جلساتشان شرکت می کردند. از زنان خاندان سلطنتی، افتخار السلطنه و تاج السلطنه از اولین اعضای این انجمن بودند.

تاسیس مدارس دخترانه
در سال ۱۳۳۴ (ه. ‌ق) مدرسه‌ای دخترانه به اسم «ام‌المدارس» به عنوان نخستین مدرسه دخترانه توسط صدیقه ‌دولت‌آبادی در اصفهان تاسیس شد. ‌ اما بعد از مدتی ‌ به خاطر عدم رعایت شئونات دینی و قوانین معارف مدرسه تعطیل شد. و او را به مدت سه ماه در وزارت فرهنگ زندانی  کردند و از خانواده‌اش تعهد گرفتند که پس از این در این زمینه به فعالیتی نپردازد. حتّی هنگامی که صدیقه ‌دولت‌آبادی، دبستان دخترانه دیگری به نام «مکتب خانه شرعیّات» تاسیس کرد، بار دیگر این دبستان به سرنوشت مدرسه «ام المدارس» دچار شد.
صدیقه دولت آبادی  ضمن مخالفت با آموزش سنتی زنان ایران، در روزنامه زبان زنان از دولت و وزارت معارف خواست تا امکانات لازم را برای گسترش تحصیل زنان به سبک اروپایی فراهم آورند.

انتشار نشریات زنان
دولت آبادی در سال ۱۲۹۹ ش، ۱۹۱۹م، نشریه «زبان زنان» را در اصفهان و تهران منتشر کرد. که تا سال ۱۳۳۹ منتشر می شد.
زبان زنان» در ابتدا به مباحث مربوط به خانه داری بچه داری، شوهر داری و بهداشت می‌پرداخت اما به تدریج مباحثی همچون سوسیالیسم و سوسیال دمکراسی را مطرح کرد که در برخی از مقاله ها از سیاست اتحاد شوروی دفاع کرد و در بعضی دیگر شعار «زنده باد آزادی دنیا، زنده باد آزادی ایران، زنده باد سوسیالیزم» را سر داد.
دولت آبادی ۱۰ سال پیش از کشف حجاب، عملاً، حجاب را به کناری گذاشته بود و بدون روسری در خیابان ها ظاهر می شد.
دولت آبادی در سال ۱۳۰۰(ه‍.ش) از اصفهان عازم تهران شد. در سال ۱۳۰۱(ه‍.ش) عازم فرانسه شد و در دوره کالج شبانه روزی مخصوص زنان سالمند به تحصیل پرداخت. وی درسال ۱۳۰۷(ه‍.ش) به ایران بازگشت.
دولت آبادی در سال ۱۹۲۴ م. در مقاله ای با عنوان «ایران و فرانسه» طرح اصلاح و توسعه اقتصادی ایران را با همکاری دولت فرانسه ارائه کرد.

نقش صدیقه دولت آبادی در کشف حجاب
دولت آبادی، نقش موثری در جریان کشف حجاب در ایران ایفا کرد و در این راه تدابیر مختلفی را، همچون مجالس سریّ مختلط، روزنامه و تاسیس مدرسه دخترانه، به کار بست. او اولین زن ایرانی است که بعد از مشروطه بدون چادر از منزل خارج شد و اولین زنی بود که با لباس و کلاه اروپایی در کوچه و خیابان ظاهر شد.
درست در همان زمان شغل بازرس مدارس دخترانه به او محول شد. در سال ۱۳۱۴ رضا شاه به وزیر معارف، علی اصغر حکمت، دستور برپایی جمعیتی از زنان آزادی خواه تهرانی را صادر کرد.
بعدها این جمعیت به نام «کانون بانوان» نامیده شد. این کانون به ریاست «شمس پهلوی» و تحت نظارت وزارت معارف در تاریخ ۳۲ اردیبهشت ۱۳۱۴ برای تحقق کشف حجاب تأسیس گردید.
ریاست بعدی آن را بر عهده «هاجر تربیت» و سپس «صدیقه دولت آبادی» گذاشتند. بنابر این از سال ۱۳۱۶ ـ پس از صدور فرمان کشف حجاب ـ سرپرستی کانون بانوان که متصدی فراهم کردن زمینه های فرهنگی کشف حجاب بود به امر رضاخان به ایشان سپرده شد. دلیل انتخاب دولت آبادی برای چنین منصبی روشن بود او مدت ها در راه تساوی همه جانبه زن و مرد از طرق مختلف خصوصاً نشریه «زبان زنان» تلاش کرده بود، لذا بهترین نامزد برای پیشبرد فرمان رضا شاه ـ کشف حجاب ـ بود.
دولت آبادی از آن زمان تا سال ۱۳۴۰ در کانون بانوان فعالیت داشت. وی تمام عمر خود را در راه کشف حجاب از زنان ایرانی سپری کرد و حتی در لحظات آخر زندگی نیز دست از این تلاش بر نداشت.
صدیقه دولت آبادی بخاطر فعالیت‌هایش به کرات  به نظمیه فراخوانده شد. یکبار رئیس نظمیه به او گفته بود: «خانم شما صد سال زود به دنیا آمده ای.
و صدیقه دولت آبادی پاسخ داده بود: «آقا، من صد سال دیر متولد شده ام. اگه زودتر به دنیا آمده بودم نمی‌گذاشتم زنان ما چنین خوار و خفیف و در زنجیر شما اسیر باشند.
در سال ۱۳۰۱ به آلمان رفت و در کنگره‌ی بین‌المللی زنان در برلین شرکت کرد. در واقع او اولین زن ایرانی و پیشگامی بود که در یک کنگره بین المللی به نمایندگی از زنان ایران حاضر شد و سخنرانی کرد.

نوشته هایش
از خانم دولت آبادی مجموعه نام هایی بجا مانده است که خواندنی ست. از آن جمله نامه او به دکتر مصدق
وجز این؛
مقالات و سخنرانی ها
مجله زبان زنان،
دستنویس یک داستان به نام “رقت‌انگیز”
و بخشی از یک نمایشنامه

صدیقه‌ی دولت‌آبادی در سال ۱۳۴۰ در سن ۸۰ سالگی در تهران چشم از جهان فرو بست .

۹۵
مولفه های دو نظام

4967

سوسیالیسم مارکس بر:
لغو مالکیت خصوصی بر ابزار تولید
لغو کار مزدی
استقرار مالکیت اشتراکی استوار است
ستون فقرات این سوسیالیسم طبقه کارگر است
این سوسیالیسم نه ارادی ست
نه توطئه آمیز است
بلکه تنها بر پایه یک جنبش اجتماعی سوسیالیستی کارگری امکان پذیر است

و در مقابل آن نظا م سرمایه داری ایستاده است. با مولفه هایی که او را آن می کند که هست؛
کار مزدی
کالا بودن نیروی کار
سازمانیابی تولید بر پایه کار مزدی
و جز این ها هر گزاره ای خاک پاشیدن در چشم حقیقت است.

۹۶
پایه های تئوریک سوسیالیسم دولتی

4968

رودلف هیلفردینگ  که در سال ۱۹۴۱ درگذشت از نظریه پردازان بین الملل دوم بود. در سال ۱۹۱۰ کتاب سرمایه مالی، تازه ترین مرحله تکامل سرمایه داری را نوشت و دو نکته را یاد آور شد:
که تراکم سرمایه و نزدیکی هر چه بیشتر میان سرمایه صنعتی و بانک ها کمک می کند به اقتصادی برنامه ریزی شده و در نتیجه ثبات اقتصادی جهان و نزدیک شدن هرچه بیشتربه  صلح  و سوسیالیسم.
هیلفردینگ نوشت؛ کنترل سرمایه مالی بر تمامی وجوه سرمایه داری چیرگی بر سرمایه داری را آسانتر می کند کافی است طبقه کارگر سرمایه مالی را تصرف کند. اما با شروع جنگ جهانی اول این خوش باوری ها از بین رفت و هیلفردینگ  اعلام کرد به سوسیالیسم نزدیک نشدیم اما به سرمایه داری سازمان یافته دست پیدا کردیم.
هیلفردینگ  اما به سرمایه داری دولتی باوری نداشت و شوروی را سرمایه داری تمامیت خواه می دانست. که در آن سیاست بر اقتصاد پیش افتاده است. و این اقتصاد نه سرمایه داری ست نه سوسیالیسم.

در سال ۱۹۱۵ بوخارین کتاب امپریالیسم و اقتصاد جهانی رانوشت. و ایجاد کارتل جهانی صلح آمیز هیلفردینگ را رد کرد و اعلام کرد نبرد بین سرمایه ملی و کارتل های بین المللی کار را به جنگ می کشاند.
لنین ضمن ستایش از این کتاب آن را ناقص دانست و  یک سال بعد کتاب امپریالیسم بالاترین مرحله سرمایه داری را نوشت و اعلام کرد سرمایه داری انحصاری نه بخشی از تکامل مستمر سرمایه داری که یک دگرگونی در این راستاست که تضادهای سرمایه داری را وخیم تر می کند.
واین گونه نیست که بوخارین فکر می کند که تمرکز سرمایه و برنامه ریزی مرکزی و ایجاد وحدت اقتصادی به رسیدن ما به سوسیالیسم کمک می کند.

بوخارین در اثر دیگرش؛ اقتصاد دگرگونی که در سال ۱۹۱۹ نوشت به این نتیجه رسید که تولید کالا و قانون ارزش در یک اقتصاد بی نظم امکان پذیر است در صورتی که سرمایه مالی با اقتصاد برنامه ریزی شده اش مشکلات ارزش، قیمت و سود را از بین می برد.
بوخارین می پنداشت که تفاوت سرمایه داری سازمان یافته و سوسیالیسم در ملی کردن ابزار تولید است. واین بمعنای یکی گرفتن تغییر رابطه مالکیت با تغییر روابط تولید بود. به سخن دیگر اقتصاد سازمان یافته و لغو مالکیت خصوصی ابزار تولید خود بخود به لغو ارزش اضافه و سود و لغو کار مزدی می انجامد. و نظام سرمایه داری دولتی بصورت دیالکتیکی خود را به معکوس خویش تبدیل می کند یعنی شکل دولتی سوسیالیسم کارگری.

بوخارین بر این باور بود که در سرمایه داری دولتی بحران بوجود نمی آید چون مصرف در شاخه های تولید و مصرف از سوی مصرف کنندگان و کارگران و سرمایه داران از آغاز حساب شده است. و هم چنین در سرمایه داری دولتی ضمن رد تئوری مصرف نامکفی رزا لوگزامبورگ می گوید با برابر کردن رابطه تولید و مصرف می توان از بحران های سرمایه داری کلاسیک جلو گیری کرد.
بوخارین با برابر دانستن سرمایه داری با مالکیت خصوصی ابزار تولید و بازار، سوسیالیسم را به اقتصاد سازمان یافته و دولتی شدن ابزار تولید محدود می ساخت در حالی که سوسیالیسم این نیست بلکه سرمایه داری دولتی است. و راه را برای سر برآوردن استالین هموار می کرد.
فرو کاستن سوسیالیسم به اقتصاد دولتی و بررسی سرمایه داری نه از منظر روابط کار با سرمایه بلکه از منظر رقابت و هرج و مرج در تولید بجایی می رسد که مالکیت دولتی آنتی تز سرمایه داری محسوب می شود در حالی که سرمایه را باید تنها در قلمرو تولید اجتماعی و رابطه ای که با کارمزدی برقرار می کند دید و بررسی کرد.

۹۷
آینده سوسیالیسم

بعد از شکست سوسیالیسم دولتی یا سوسیالیسم واقعاً موجود و فرو ریختن دیوار برلین در سال ۱۹۸۹پرسشی که به میان آمد این بود که آیا طرح برپایی یک کشور سوسیالیست یا تلاش برای یک انقلاب سوسیالیستی صحیح هست یا نه.
قبل از پژوهش این مسئله لازم است به نکته مهمی اشاره شود که جهان دوران سوسیالیسم دولتی جهان بهتری بود نسبت به جهانی که سوسیالیسم واقعاً موجود از بین رفته بود چه بخاطر امنیتی نسبی که بخاطر تقسیم جهان بر قرار بود و چه بخاطر امنیتی شغلی برای اکثریت مردمی که در بلوک شرق زندگی می کردند.
بورژازی در تمامی دوران ها با همه دود و دمش توانسته است زندگی ۲۰ در صد از مردم جهان را بهبود ببخشد بقیه مردم جهان تشویق کننده هایی هستند برای این که استادیوم های جهان خالی نباشند.

آلتر ناتیوها
تا قبل از فروپاشی بلوک شرق نیازی به بازتعریف جامعه سوسیالیستی نبود اما بعد از فروپاشی سوسیالیسم واقعاً موجود یا بهتر بگویم سرمایه داری دولتی در بلوک شرق جامعه سوسیالیستی نیازمند بازتعریف است. پژوهش کنیم و ببینیم جریانان مختلف طیف چپ چه تعریفی هم اکنون از یک نظام سوسیالیستی دارند:
۱- سوسیالیسم بازار

۲- سوسیالیسم عرفانی

۳- یک حکومت دموکرات

  • با مالکیت عمومی تولید
  • با برنامه ریزی مردمی
  • با روابط دوستانه میان انسان ها و محیط زیست
  • با پرهیز از رقابت های تسلیحاتی

۴- یک دولت دموکراتیک با دموکراسی در محیط کار و زندگی

  • باز بودن فضای امنیتی برای نوآوری و ابتکارات
  • جلوگیری از برآمدن نخبگان در عرصه امتیازات مادی
  • بهبود شرایط کار و استانداردهای زندگی
  • همکاری با دیگر کشورها
  • صنعتی سازی مواد خام
  • سرمایه گذاری در صنایع مولد
  • ایجاد شوراهای محلی برای نظارت بر هوا، آب، آلودگی های صوتی، بها موادغذایی و کالاهای مصرفی
  • خودکفایی در امر کشاورزی
  • هماهمگی بین هزینه های برنامه های آموزشی و زیرساخت های اقتصادی اجتماعی
  • برابری اجتماعی میان و درون طبقات
  • مالکیت عمومی ابزار تولید

۵- تلفیق مکانیزم بازار با برنامه ریزی و درجه ای از گسترش مالکیت غیر دولتی

۶- خود گردانی مدل یوگسلاوی و کمون های روستایی چینی

جامعه آینده جامعه ای نیست که ما قادر باشیم شکل آن را ترسیم کنیم بلکه جامعه ای است که روابط آدم ها در آن ریشه در مبارزه طبقاتی امروز ما دارد.
با از بین رفتن مالکیت خصوصی و برپایی مالکیت اجتماعی روابط  تازه ای شکل می گیرد.
تکیه بر نیرویی بالنده پرولتاریا که قدرت را درست دارد با خود دگرگونی مناسبات را می آورد و دگرگونی مناسبات روابط اجتماعی جدید را تعریف می کند.

کار امروز لایه فرهنگی طبقه:

  • مبارز ه با نظریه های بورژازی در تمامی عرصه ها
  • تبیین سرمایه داری معاصر در تمامی وجوهش
  • تبییین استراتژی و پیشروی سوسیالیستی برای کسب قدرت

مارکس گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم را خودبخودی نمی دید بلکه آن پروسه را مستلزم یک کار سیاسی می دید. این پروسه اتوماتیک و گریزناپذیر نیست.

اقتصاد سوسیالیستی اقتصادی است با دو ویژگی:
تولید آگاهانه
تولید برای نیاز

تبدیل مالکیت خصوصی بر ابزار تولیدی و مبادله به مالکیت اشتراکی کل جامعه
دگرگون کردن نهادهای اجتماعی و پایان دادن به سلطه و قوانینی که توسط بورژازی بر نهادهای اجتماعی حاکم شده بود
روش های پرولتاریا در این مرحله منوط است به درجه رشد و اشکال معین فعالیت اقتصادی و فرهنگی جامعه.
پرولتاریا هیچ طرح آماده ای جز لغو مالکیت خصوصی ندارد. بقیه کارها بر اساس شرایطی  مشخص تاریخی و ویژه گی های قدرت طبقه کارگر تعیین می شود.

۹۸
چنگیز و کشتن دبیران

چنگیز بعد ازپیروزی بر خوارزمشاهیان یکی از دبیران خوارزمشاهی را بخدمت پذیرفت.
روزی به این دبیر فرمود به بدرالدین لوءلو والی موصل نامه ای بدین مضمون بنویسد آن گونه که رسم او بود:
«خدای بزرگ مُلک روی زمین را به من ارزانی داشته. اگر بدرالدین ایل شود؛ یعنی مطیع و فرمانبر شود؛ سر و مال و فرزندان او بماند و اگر تمرد و عصیان نماید، خدای جاوید داند.
اگر بدرالدین ایل شود و لشگرها را راه دهد او را نیکو باشد و اگر خلاف آن کند چون آن لشگرهای بزرگ بدانجا رسند خدای قدیم داند که ملک و مال موصل بکجا رود.
آن منشی به روال دوران خوارزمشاهیان نامه را با الفاظ مرغوب و تعریفی لایق شاهان نوشت.
و چون حاجب برای چنگیز ترجمه کرد خان مغول بر آشفت و گفت: ای مرد آن چه من گفتم در این نامه نیست. دبیر گفت: نامه را باید این گونه نوشت. چنگیز خان خشمگین شد و گفت: دل تو با یاغی ست. چیزی نوشته ای که چون یاغی بر خواند در یاغی گری جری تر شود و دستور داد آن منشی را به یاسا رسانند. و به یاسا رساندن معنای دیگرش کشتن بود.

۹۹
اثرات حمله مغول

غلبه مداهنه و مدح و عدم تحقیق
تاثیر حکومت مغولان از قرن هشتم ابتدا در اخلاق نویسندگان آشکار شد وآنان را به عدم تحقیق و ترک تتبع و پیروی نویسنده از مداهنه و مداحی وادار ساخت.
کتب تاریخ از این زمان ببعد مورد اعتماد نیست. اسامی و سال ها دقیق نیستند. غلط های لفظی، اشتباهات تاریخی در کتب این دوره فراوان است.
قرائت کتب در نزد استاد و کسب اجازه که از ضروریات مورخان بود به فراموشی سپرده شد. خط ترقی کرد به سبب رواج زبان پارسی اما خطاط ترقی نکرد. جز آن ها استبداد و رواج مداحی مزید بر علت شد.
یک نمونه: خواجه رشیدالدین فضل الله
خواجه از وزرای مغول بود در مقدمه تاریخ خود جوامع التواریخ می نویسد پس از مرگ اولجایتو پسر غازان موسوم به خربنده به حکومت رسید و مسلمان شد.
خواجه در صدد توجیه نام خربنده بر می آید
دوش در نام شاه خربنده                         فکر می کرد ساعتی بنده
که مگر معنئی در این اسم است              که از آن غافل است خواننده
اندرین حیرتم بگوش آمد                         کای هواخواه شاه خربنده
معنئی در این لفظ است                         که بشاهست سخت زیبنده
عقد کن از راه حساب جمل                     یک بیک حرف شاه خربنده
تا برانی که هست معنی آن                    بنده خاص آفریننده
سّر این چون بدانستم                            جمع شد خاطر پراکنده
کردم ادراک و معنی و گفتم                     شاه خربنده باد پاینده
آفتاب جلال و سلطنتش                          از سپهر دوام تابنده

خواجه در پی ماست مالی خربنده بر می آید که هاتفی در گوش او می گوید ای هوادار شاه نام او را به حساب جمل معنا کن تا برسی به بنده خاص خداوند.

۱۰۰
دکتر هوشنگ اعظمی

3026

دکتر هوشنگ اعظمی در سال ۱۳۱۵ بدنیا آمد پدرش مرتضی خان رئیس ایل بیرانوند بود.
در سال های ۳۱-۱۳۳۰ از فعالین حزب پان ایرانیست بود. که پس از انشعابی که در حزب اتفاق افتاد به حزب ملت ایران  رفت.
در سال ۱۳۳۴ برای خواندن درس طب به دانشگاه اصفهان رفت. در آن جا نیز از فعالین دانشجویی بود. در طول تحصیل بهمین خاطر بکرات دستگیر شد.
در سال ۱۳۴۴ با دختر عمویش فریده کمالوند ازدواج کرد. و بین سال های ۵۰-۱۳۴۹ بخاطر همکاری با تشکیلات تهران حزب توده دستگیر و زندانی شد.
بعد از اتمام تحصیلات به خرم آباد رفت و مشغول بکار شد در حالی که تحت مراقبت شدید ساواک بود.
برای گمراه کردن ساواک باید نشان داده می شد او در پی زندگی خصوصی خود است پس باید کارهایی انجام می شد که شد و بموازات آن کار شناسایی کوه های اطراف و بردن امکانات به کوه در دستور کار بود.

گروه در این مرحله برای خود ده هدف را تعیین کرده بود تا وارد فاز عملیاتی شود:

۱- پی ریزی یک تشکیلات
۲- گمراه کردن پلیس
۳- شناسایی افراد مستعد
۴- آمادگی جسمانی
۵- تدارک سلاح
۶- شناسایی محل
۷- نفوذ در نیروهای انتظامی
۸- بر قراری ارتباط با نیروهای انقلابی در عراق
۹- فراخواندن نیروهای آموزش دیده برای فرماندهی ستادهای عملیاتی
۱۰- ایجاد سه ستاد عملیاتی در سپید کوه، کبیرکوه، و گرینی

گروه خود را در مرحله تدارک و شناسایی می دانست و تعجیلی برای رفتن به کوه نداشت. اما با آمدن محمود خرم آبادی در سال ۱۳۵۲ به بروجرد و مخفی شدن او توسط گروه برنامه گروه دستخوش تغییراتی شد.
ساواک به شدت بدنبال محمود بود که از اعضاء سازمان چریک های فدایی خلق بود و تیمش در تهران ضربه خورده بود و راهی نداشت جز آن که به منطقه خود پناه ببرد و پنهان شود.
گروه در ۱۸ خرداد ۵۳ مجبور شد عملیات خود را آغاز کند. اعضا گروه به قرار زیر بودند:

دکتر هوشنگ اعظمی
محمود خرم آبادی
سیامک اسدیان؛ اسکندر بزرگ سازمان چریک ها در دوران بعد
جمشید سپهوند
علی محمد لشگری
علی بیرانوند
خسرو اعظمی
کورش اعظمی
فریده اعظمی

کمی بعد رابطه محمود خرم آبادی با سازمان چریک ها برقرار شد و رابط سازمان در مرداد ۵۳ در منطقه بزهُل با گروه اعظمی رابطه گرفت و از آن ها خواست در صورت بد شدن اوضاع به سازمان ملحق شوند.
ساواک کمی بعد از به کوه زدن گروه مطلع شد و با محاصره منطقه و دستگیری و شکنجه تمامی کسانی که فکر می کرد از دکتر و گروهش اطلاعی دارند در قصاوت سنگ تمام گذاشت.
با تنگ تر شدن محاصره گروه خود را به تهران رساند و به سازمان چریک ها پیوست.
دکتر اعظمی کمی بعد از سازملان بخاطر اختلافی که در مشی داشت جدا شد. و سرنوشت نامعلومی یافت. و در آخر معلوم نشد زیر شکنجه ساواک کشته شد و یا در درگیری به شهادت رسید و متاسفانه جسدش شناسایی نشد.