زندگی لنین؛ مروری کوتاه
در ۲۲ آوریل ۱۸۷۰ در شهر سیمبرسک واقع در کنار رود ولگا به دنیا آمد. نامش را از رود لن گرفتند؛ لنین. همانطوری که نام پلخانوف را از رود ولگا گرفته بودند، ولگین.
پدرش ایلیا نیکلایویچ بود. مدیر یک آموزشگاه و مادرش مایا الکساندر رونا بود. زنی از یک خانواده پزشک و با فرهنگ که چند زبان می دانست و به ادبیات و موسیقی علاقه ای وافر داشت.
لنین دو برادر و سه خواهر داشت.
پنج ساله بود که خواندن و نوشتن را فرا گرفت و نُه ساله بود که وارد مدرسه متوسطه سیمبرسک شد شانزده ساله بود که پدرش درگذشت و کمی بعد برادرش الکساندر در سوءقصد به جان تزار دستگیر و در مارس ۱۸۸۷ تیرباران شد.
در اوت۱۸۸۷ دبیرستان را به پایان رساند و وارد دانشکده حقوق غازان شد چهار ماه بعد به علت شرکت در جلسات دانشجویی دستگیر و زندانی شد.
پس از آزادی به کوکوشکسینو که دهی کوچک در استان غازان بود تبعید شد. و در این یک سال با تمامی قوا مطالعه کرد.
یک سال بعد به غازان برگشت. اما اجازه نیافت به دانشگاه برود. در این هنگام محافلی مارکسیستی دراستان غازان فعال بود. که رهبری آن با فدو سه یف بود. لنین در ارتباط با این محافل به آموختن مارکسیسم مشغول شد. در این محافل بود که کاپیتال را خواند. ۱۸ ساله بود که به مارکسیسم گروید و در مه ۱۸۸۹ به استان سامارا رفت. چهار سال و نیم در سامارا بود. چند زبان خارجی فرا گرفت و موفق شد آثاری از مارکس و انگلس را به روسی ترجمه کند و در اختیار دیگران قرار بدهد.
لنین طی مدت ۱/۵ سال توانست درس دانشگاه خود را تمام کند و از عهده امتحاناتش برآمد و سپس یک محفل پنهانی برای آموزش مارکسیسم سازمان داد. و با دیگر محافل مارکسیستی در غازان، در ساراتف و سیزران ارتباط برقرار کرد.
لنین در این دوران بر مارکسیسم تسلط کامل یافت و به مبلغ و تئوریسینی بزرگ تبدیل شد و درسال ۱۸۹۳ به پطرزبورگ رفت. لنین ۲۳ساله بود که به پطرزبورگ رسید. در این زمان پطرزبورگ یکی از بزرگترین مراکز جنبش کارگری روسیه بود. لنین با این محافل تماس گرفت و چیزی نگذشت که او به عنوان یکی از رهبران جنبش کارگری در پطرزبورگ درآمد.
در این زمان سرمایه داری به سرعت در روسیه گسترش مییافت و جنبش کارگری گسترش می یافت. لنین تشکیل حزب طبقه کارگر را در این زمان مطرح کرد. اما یک مانع عمده در مقابل او بود نارودنیک ها.
نارودنیک ها که بودند
نارودنیک از کلمه نارود می آید که به معنای خلق است و نارودنیک یعنی طرفدار خلق.
نارودنیک ها بر علیه استبداد تزاری و نظام فئودالیته روسیه مبارزه می کردند به روستاها می رفتند و بین دهقانان تبلیغ می کردند چرا که نیروی عمده انقلاب را دهقانان می دانستند. مشی آنها مبتنی بر ترور بود. و بر این باور بودند که با گروه کوچکی از مردان قهرمان و جانباز می توانند حکومت تزاری را واژگون کنند.
نارودنیک ها با جانبازی و استقبال قهرمانانه خود از مرگ در بین مردم و روشنفکران توانسته بودند پایگاه خوبی ایجاد کنند سازمان نارودنیک ها به نام «اراده خلق» بود.
نارودنیک ها بعداً ضربه سختی خوردند و یک جناح آنها که به نارودنیک های لیبرال معروف بودند از در آشتی با حکومت برآمدند.
به هررو لنین با این که برای عمل قهرمانی این دسته احترام قائل بود با شیوه آنها موافق نبود.
کتاب دوستان خلق
پس لنین در رد نظریات نارودنیک های لیبرال کتاب دوستان خلق کیانند و چگونه علیه سوسیال دمکراتها می رزمند را در سال ۱۸۹۴ نوشت.
لنین در این کتاب ضمن رد اصلاحات نارودنیک ها و بورژوایی دانستن این اصلاحات، اعلام کرد که نیروی عمده انقلاب نه دهقانان که طبقه کارگر روس است که در اتحاد با دهقانان و زیر پرچم مارکسیسم قادرند استبداد تزاری را سرنگون کنند. لنین در این کتاب خواستار اتحاد همۀ محفل های مارکسیستی برای ایجاد حزب طبقه کارگر شد.
مارکسیستهای علنی
در این دوران لنین دوشادوش رد نظریات نارودنیک ها به مبارزه بر علیه مارکسیست های علنی یا قانونی پرداخت که در روزنامه ها مقاله مینوشتند و مارکسیسم را بدون مبارزه طبقاتی، انقلاب سوسیالیستی و دیکتاتوری پرولتاریا قبول داشتند.
آشنایی با کروپسکایا
لنین در این زمان با کارگران پیشرو پطرزبورگ محفلی مخفی تشکیل داده بود و تلاش می کرد تا کادر لازم حزب را در بین کارگران آموزش بدهد.
کروپسکایا معلم مدارس شبانه ای بود که کارگران عضو این محفل در آن درس می خواندند. لنین این گونه با کروپسکایا که بعدها همسر او شد آشنا شد.
آشنایی با پلخانف
دربهار ۱۸۹۵ لنین بنا به تقاضای مارکسیست های پطرزبورگ به سوئیس رفت تا با گروهی که رهبری آن با پلخانف بود «گروه آزادی کار» ارتباط برقرار کند. این گروه با ترجمه آثار مارکسیستی به درستی مارکسیست های روسیه را تغذیه می کردند. لنین در این سفر ضمن آشنایی با پلخانف با رهبران بزرگ جنبش کارگری غرب از جمله پل لافارگ (داماد مارکس) آشنا شد. در این زمان انگلس بیمار بود و لنین نتوانست او را ملاقات کند.
لنین در سپتامبر ۱۸۹۵ به روسیه بازگشت.
اتحادیه مبارزه برای رهایی طبقه کارگر
لنین در بازگشت گام اول را برای تأسیس حزب، اتحاد محفل های پطرزبورگ میدانست و به همین خاطر با یکی کردن این محفل ها سازمان «اتحادیه مبارزه برای رهایی طبقه کارگر» را تشکیل داد، این سازمان درواقع پایه اولیه حزب طبقه کارگر روسیه بود.
این اتحادیه ضمن آموزش و تبلیغ مارکسیسم در بین کارگران توانست نخستین اعتصاب کارگری را در سال ۱۸۹۶ با حضور ۳۰۰۰۰کارگر بافنده رهبری کند. این اعتصاب موفق باعث شد در دیگر شهرهای روسیه با وحدت محافل سازمان هایی شبیه «اتحادیه مبارزه» را درست کنند.
دستگیری
در دسامبر۱۸۹۶ سازمان «اتحادیه مبارزه» ضربه سختی خورد و لنین دستگیر شد. لنین ۱۴ ماه در زندان پطرزبورگ ماند و بعد برای سه سال به سیبری تبعید شد.
تبعید
محل تبعید در دهی دورافتاده به نام شوشنسکویه در سیبری بود که صدها کیلومتر از راه آهن فاصله داشت. سال بعد کروپسکایا نیز در ارتباط با سازمان «اتحادیه» دستگیر و به سیبری تبعید شد او توانست به شوشنسکویه بیاید و در آنجا با لنین ازدواج کرد.
کتاب رشد سرمایه داری روسیه
در شوشنسکویه لنین کتاب رشد سرمایه داری روسیه را نوشت و در سال ۱۸۹۹ به چاپ رسید این کتاب در تدوین برنامه و تاکتیک عملی حزب پرولتری نقش مهمی ایفا کرد.
مبارزه با اکونومیست ها
در این زمان در شهرهای روسیه اعتصاب کارگری ادامه داشت و به پیروزیهایی نسبی میرسید. خیلی از سوسیال دمکرات ها بر این باور بودند که طبقه کارگر باید همّ خود را صرف مبارزه اقتصادی کند و مبارزه سیاسی با حکومت را به بورژوازی بسپارد. این گروه که به اکونومیستها معروف بودند طی بیانیهای در سال ۱۸۹۹ مورد اعتراض و نقد لنین قرار گرفتند. و لنین نشان داد که نظریه اکونومیست ها نه تنها اشتباه است بلکه مضر هم هست.
نخستین کنگره حزب
در مارس ۱۸۹۸ نخستین کنگره حزب کارگری سوسیال دمکراسی روسیه تشکیل شد، این حزب طی مانیفستی برنامه خود را اعلام کرد که مورد قبول لنین هم بود. اما کنگره نتوانسته بود تمامی محفل ها و سازمان ها را متحد کند. بعد از کنگره کمیته مرکزی حزب لو رفت و همگی دستگیر شدند.
لنین در تبعیدگاه طرح تأسیس یک حزب واحد مارکسیستی را تدوین نمود. برای تشکیل چنین حزبی انتشار یک روزنامه سیاسی نقش اساسی و اصولی داشت.
مسافرت به آلمان
در ۲۹ژوئیه ۱۹۰۰ تبعید به پایان رسید و لنین در پسکوف نزدیک پطرزبورگ ساکن شد.
در تمامی طول سال ۱۹۰۰ لنین سعی کرد امکانات چاپ روزنامه را آماده کند. اما با وجود پیگردهای شدید پلیس این امکان در روسیه نبود دو ماه بعد لنین دستگیر شد اما پلیس لیست رابطین را نزد او نیافت و او را آزاد کرد دیگر جای ماندن در روسیه نبود و لنین در۱۶ ژانویه ۱۹۰۰ وارد آلمان شد.
روزنامه اختر
لنین در آلمان به مونیخ رفت که هیئت تحریریه روزنامه در آنجا مستقر شده بود نام روزنامه را ایسکرا یا اختر گذاشتند.
ایسکرا رفته رفته مرکز اتحاد نیروهای حزبی و پرورش کادرهای حزبی شد.
کتاب چه باید کرد
لنین در سال ۱۹۰۲ کتاب چه باید کرد را نوشت. این کتاب نقش عظیمی در تأسیس حزب داشت در این کتاب طرح ساختمان حزب به تفصیل شرح داده شده است.
حزب لنین
لنین از همان ابتدا با احزاب اروپایی مرزبندی داشت. به همین خاطر در پی آن بود که حزبی درست کند متمرکز و دارای انضباط این حزب شامل دو بخش بود:
۱-بخش کوچک متشکل از انقلابیون حرفه ای، افرادی که زندگی خود را وقف کار انقلابی می کردند.
۲-بخش وسیع تر شامل شبکه وسیع سازمان های محلی حزب میشد.
حزب وظیفه داشت:
۱-آگاهی سوسیالیستی را به میان طبقه کارگر برد.
۲-طبقه کارگر را متشکل کند.
۳-طبقه و مردم را آماده حمله به حکومت نماید.
دومین کنگره حزب
در اوایل سال ۱۹۰۲ روزنامه ایسکرا در معرض پیگرد پلیس قرار گرفت و لنین به لندن رفت. در بهار سال ۱۹۰۳ لنین همراه ایسکرا به ژنو رفت.
در ژوئیه۱۹۰۳ کنگره دوم حزب ابتدادر بروکسل و پس از پیگرد پلیس در لندن ادامه یافت در این کنگره بر سر دو محور بحث جدی بود:
۱-برنامه حزب
۲-ویژه گی های حزب
در برنامه حزب بحث اصلی بر سردیکتاتوری پرولتاریا ،اتحاد طبقه کارگر با دهقانان ،حق تعیین سرنوشت ملل و اصول انترناسیونالیسم پرولتری بود .
در مورد ویژگی حزب، لنین بر این باور بود که شرط عضویت عبارت است از:
۱-پذیرفتن برنامه حزب
۲-دادن حق عضویت
۳-رعایت انضباط حزبی
۴-شرکت در یکی از سازمانهای حزب
در روی برنامه حزب بحثهای شدیدی درگرفت و در این برنامه دیکتاتوری پرولتاریا، انترناسیونالیسم پرولتری ، حق تعیین سرنوشت ملل و اتحاد طبقه کارگر با دهقانان قید شده بود.
در این کنگره انشعاب صورت گرفت و آنانی که در اکثریت بودند و طرفدار نظریات لنین بودند به بلشویک ها ؛ صاحبان اکثریت؛ و بقیه که طرفدار نظریات مارتف بودند به اقلیت یا منشویکها معروف شدند .
نظریات لنین در مورد حزب نیز مورد اعتراض سوسیال دمکرات های اروپایی مثل رزا لوگزامبورگ و کائوتسکی قرار گرفت و آنها حزب لنین را به عنوان سرآغاز برای دیکتاتوری رد کردند.
یک گام به پیش دو گام به پس
بعد از کنگره دوم حزب روزنامه ایسکرا به دست منشویکها افتاد و آنان که با نظریات لنین در مورد حزب مخالف بودند بحثی ایدئولوژیک در ایسکرا راه انداختند لنین در سال ۱۹۰۴ کتاب «یک گام به پیش، دو گام به پس» را در جواب منشویک ها نوشت و اصول زندگی حزب لنینی را مطرح کرد این اصول بدین قرار است:
۱-حزب براساس سانترالیسم اداره میشود.
۲-تمام اعضای حزب باید اساسنامه حزب را اجرا کنند.
۳-انضباط واحدی باید بر سراسر حزب حاکم باشد.
۴-اقلیت باید از اکثریت تبعیت کند.
۵-اقلیت در راه اثبات نظریات خود باید از طریق سازمان های حزبی اقدام کند.
۶-مصوبات حزب باید توسط همه اجرا شود (موافق و مخالف)
۷-هر ارگان مادون باید تابع ارگان مافوق باشد.
۸-تمام ارگان ها باید انتخابی باشند و مدام گزارش کار و فعالیت خود را بدهند.
۹-تمامی اعضای سازمانهای حزبی باید فعال باشند.
۱۰-اصل انتقاد و انتقاد باید رواج داشته باشد.
سومین کنگره حزب
با شروع انقلاب ۱۹۰۵ لنین خواستار برگزاری سومین کنگره حزب شد. منشویک ها از شرکت در کنگره خودداری کردند و انشعاب صورت گرفت. کنگره به این نتیجه رسید که سازمان دادن و رهبری قیام مسلحانه وظیفه عمده حزب است. لنین در این کنگره به ریاست حزب و ارگان حزب «پرولتاریا» برگزیده شد.
دو تاکیتک سوسیال دمکراسی در انقلاب بورژوا ـ دمکراتیک
لنین پس از کنگره سوم به ژنو بازگشت و کتاب «دو تاکتیک» را نوشت این کتاب در ژوئیه ۱۹۰۵ منتشر شد. این کتاب که درواقع بیانگر دو نظریه است راجع به انقلاب بورژوا ـ دمکراتیک، نیروهای محرکه و رهبری آن.
نظریه لنین
لنین ویژگی های انقلابات بورژوا ـ دمکراتیک را در عصر امپریالیسم بدین گونه میشمرد:
۱-نیروهای محرک آن، طبقه کارگر و دهقانان است.
۲-متحد طبقه کارگر؛ دهقانان و توده های ستمدیده مردم اند.
۳-رهبری انقلاب با طبقه کارگر است.
۴-بورژوازی دیگر انقلابی نیست و باید منزوی شود.
نظریه منشویکها
اما منشویکها با این نظر مخالف بودند و ویژگی انقلابات بورژوازی را بدین گونه تحلیل میکردند:
۱-نیروهای محرکه انقلاب، بورژوازی و طبقه کارگر است.
۲-رهبری با بورژوازی است.
۳-دهقانان پتانسیل انقلابی ندارند.
لنین سازماندهی قیام مسلحانه را در دستور کار حزب قرار داد تا با سرنگون کردن حکومت یک دولت موقت انقلابی متشکل از کارگران و دهقانان قدرت را به دست بگیرند. و طبقه کارگر با متشکل کردن نیروهای حزب و متحد شدن با دهقانان فقیر و تهیدستان نظام سرمایه داری را زیر ضرب بگیرد و این مرحله را به مرحله انقلاب سوسیالیستی تکامل بخشند.
قیام مسلحانه دسامبر
از تابستان ۱۹۰۵ در روسیه جنبش انقلابی شعله گرفت در این دوران دو اتفاق مهم افتاد که قبلاً سابقه نداشت :
۱- گسترش اعتصابات کارگری
۲-شکلگیری شوراهای کارگری.
در ژوئیه ۱۹۰۵ ناویان ناو پاتیومکین قیام کردند و با دستگیری افسران ارشد ناو را به تصرف خود درآوردند لنین در این زمان که موقعیت انقلابی فراهم شده بود اصرار بر لزوم قیام مسلحانه داشت.
در نوامبر ۱۹۰۵ لنین وارد پطرزبورگ شد، تا جنبش را رأساً رهبری کند.
در دسامبر کارگران مسکو دست به قیام مسلحانه زدند و به دنبال آن در دیگر شهرهای قیام های مسلحانه صورت گرفت اما به علت متفرق بودن با شدت تمام سرکوب شدند. لنین بعدها در درسهای قیام دسامبر چنین نوشت:
۱-پس از شروع قیام باید مصمم و قاطع عمل کرد.
۲-باید حمله کرد نه دفاع
۳-باید قیام را گسترش داد
۴-باید با واحدهای ارتش را جلب کرد.
۵-باید دهقانان را در قیام شرکت داد.
کنگره چهام حزب
پس از شکست قیام دسامبر، دو قیام دیگر صورت گرفت، در تابستان ۱۹۰۶ ناویان و سربازان درسوا بورگ و کرونشتاد قیام کردند که هر دو قیام سرکوب شد.
لنین در مارس ۱۹۰۶ مقاله «پیروزی کادت ها و وظایف حزب کارگری» را نوشت. کادتها حزب بورژوازی لیبرال روسیه بود که در این انقلاب سازشکارانه رفتار کرده بود.
لنین پس از شکست قیام ها در پی وحدت حزب برآمد. بنای وحدت از نظر لنین اصول اساسی مارکسیسم بود در آن زمان جز منشویک ها و بلشویک ها، در لهستان، لیتوانی و لتونی و دیگر شهرها احزاب سوسیال دمکرات فعال بودند.
در اوایل ۱۹۰۶ در استکهلم کنگره چهارم حزب تشکیل یافت در این کنگره منشویکها اکثریت کمیته مرکزی را به دست آوردند و ارگان مرکزی حزب نیز به آنها واگذار شد.
لنین در این کنگره خواستار لغو مالکیت خصوصی زمین و گرفتن زمین به شکل بلاعوض از دست ملاکان شد اما منشویکها خواستار واگذاری زمین به دست شهرداریها بودند.
کنگره پنجم حزب
در فوریه ۱۹۰۷ کنگره پنجم تشکیل شد. یعنی چیزی حدود یک سال. در این مدت بلشویکها با کار توجیهی که کردند توانستند نظر نمایندگان کنگره را به سوی تزهای لنین جلب کنند. از مهمترین این تزها برخورد حزب بود با حزب بورژوازی لیبرال روسیه (کادتها) و حزب دهقانان روسیه (ترودوویکها)بود. حزب در صدد افشای کادتها و سازش با ترودوویکها که منافع دهقانان و بورژوازی کوچک شهری را نمایندگی می کرد، بود.
در این کنگره بلشویکها بر منشویکها پیروز شدند.
لنین بعد از کنگره به فنلاند بازگشت فنلاند در این روزگار جزء امپراتوری روسیه بود. و چون پلیس درصدد دستگیری لنین بود، لنین به خارجه رفت.
کتاب ماتریالیسم و امپریوکرتیسیسم
لنین در سال ۱۹۰۸ به ژنو رفت وبیدرنگ اقدام به انتشار روزنامه «پرولتاریا» کرد. این دوران مصادف بود با سرکوب سخت در داخل روسیه.
در این مرحله نیز دو دیدگاه در حزب مطرح بود بلشویکهامعتقد به مخفی شدن کامل حزب و استفاده از امکانات علنی بودند. اما منشویکها مخالف مخفی شدن حزب و خواستار فعالیت علنی حزب بودند. لنین به این دسته انحلالگران لقب داده بود.
در مقابل منشویکها دیدگاه دیگری در حزب بود که به فعالیت صددرصد مخفی حزب اعتقاد داشت و خواهان باز پس خوانده شدن فراکسیون سوسیال دمکرات ها از مجلس دومای روسیه بودند این عده نیز به اوتزویستها ( اوتزوات یعنی بازپس خواندن) معروف شدند.
در سال ۱۹۰۸ محل چاپ روزنامه پرولتاریا به پاریس منتقل شد. و لنین از ژنو به پاریس رفت وکنفرانس وسیع حزبی تشکیل شد و لنین در این کنفرانس طی قطعنامهای انحلالگران (منشویک ها) را محکوم کرد.
در این کنفرانس بلشویک ها پیروزی بزرگی به دست آوردند.
در این سال جریانی فلسفی به وجود آمده بود که از نظر بلشویکها نوعی تجدید نظرطلبی در اصول مارکسیسم بود. لنین از نقد این جریان کتاب «ماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم» را نوشت این کتاب در سال ۱۹۰۹ منتشر شد لنین در این کتاب نشان داد که بین فلسفه و سیاست پیوندی ناگسستنی است.
مبارزه علیه اتزویستها
در ژوئن۱۹۰۹ در جلسه مشاوره ی وسیه هیئت تحریریه روزنامه پرولتاریا که در واقع هم سنگ یک کنفرانس حزبی بود لنین خواستار مبارزه مجدانه برعلیه اتزویستها شد (جریانی که مخالف هرگونه کار علنی بود).
یهودا
در این زمان تروتسکی خواهان وحدت هر سه جناح حزب بود ؛ منشویکها و آتزویسیت ها؛ لنین ضمن نکوهش او، او را یهودا نامید.
برنامه ارضی سوسیال ـ دمکراسی
لنین در این دوران ضمن بررسی مسئله ارضی روسیه در کتاب «مسئله ارضی» اعلام کرد« پس از سرنگونی سلطنت استبداد زمین باید بلاعوض و مجانی به دهقانان واگذار شود »اما منشویکها میگفتند« زمین باید به شهرداریها واگذار شود.»
کنفرانس پراگ
در سال ۱۹۱۰اوج مجدد جنبش انقلابی در روسیه است. پس تشکیل یک کنفرانس وسیع حزبی امری ضروری به نظر می رسید.
کنفرانس پراگ در سال ۱۹۱۲ در چکسلواکی تشکیل شد و لنین از پاریس عازم پراگ شد.
در این کنفرانس دو محور اهمیت بسیار داشت:
۱٫ اخراج منشویکها تحت عنوان انحلالگران
۲٫ تلفیق کار مخفی و علنی حزب. بدین معنا که ضمن مخفی بودن حزب سازمانهای صنفی گسترش یابد و حزب به شکل مخفی در آنها فعالیت کند.
روزنامه پراودا
به ابتکار کارگران پطرزبورگ روزنامه علنی پراودا منتشر شد. لنین از پاریس به لهستان آمد و در شهر کراکوی که یک شهر مرزی بود ساکن شد تا از نزدیک بتواند با پراودا همکاری کند. لنین در فاصله سال های۱۴-۱۹۱۲، برای پراودا۲۸۰ مقاله نوشت. پراودا نقش بزرگی در پیشبرد اهداف حزب و تربیت کادرهای حزبی داشت.
فراکسیون حزب در دوما
در پاییز ۱۹۱۲چهارمین دوره انتخابات مجلس در روسیه انجام شد. حزب در انتخابات شرکت کرد و توانست شش نماینده به مجلس بفرستند. منشویک ها نیز هفت نماینده به مجلس فرستادند.
ابتدا هر دو فراکسیون سوسیال دمکراتها را تشکیل دادند. اما مدتی بعد بلشویکها جدا شدند و فراکسیون مستقل خود را درست کردند.
کار نمایندگان، افشاگری و اصلاح لوایح بود.
حزب در آستانه جنگ جهانی اول
تا شروع جنگ دوم در سال ۱۹۱۲ و ۱۹۱۳ دو جلسه مشاوره کمیته مرکزی و کادرهای حزب برگزار شد و لنین دو مقاله مهم در مورد مسئله ملی و حق ملل در تعیین سرنوشت نوشت. لنین در این مقالات به دو مسئله مهم اشاره کرد:
۱٫ حق ملل در تعیین سرنوشت خویش تا حد استقلال
۲٫ حزب واحد پرولتری در کشورهای کثیرالملل
جنگ جهانی اول
در تابستان ۱۹۱۴ جنگ جهانی میان آلمان و اتریش ـ هنگری با انگلیس و فرانسه و روسیه شروع شد لنین در اتریش بود. پس جنگ را امپریالیستی خواند و مدتی بعد توسط پلیس اتریش به خاطر جاسوسی به نفع روسیه دستگیر شد. اما بعد از دو هفته آزاد شد. پس به زوریخ رفت و تا ۹ آوریل ۱۹۱۷ در آنجا ماند.
در این زمان نسبت به جنگ سه موضع در انترناسیونال دوم گرفته شد:
۱-عده ای با شعار دفاع از میهن، اعلام کردند که در جنگ شرکت میکنند. لنین این دسته را سوسیال ـ شونیست خواند (پلخانف)
۲-عدهای مثل کائوتسکی (آلمان) تروتسکی (روسیه) و لونگه در فرانسه اعلام کردند نه شعاردفاع از میهن را قبول دارند نه جنگ بر علیه جنگ لنین را. بلکه اگر به کشور آنها تجاوز شود آنها خواستار دفاع از کشورشان هستند. لنین این دسته را سانتریست خواند.
۳-لنین و بلشویکها بودند که اعلام کردند جنگ امپریالیستی است و جدا از آنکه کشور ما متجاوز باشد یا مدافع، نباید در جنگ شرکت کرد بلکه باید جنگ خارجی را به جنگ داخلی بر علیه بورژوازی تبدیل کرد. جنگ بر علیه جنگ.
کنگره حزب
در نوامبر ۱۹۱۴ارگان حزب «روزنامه سوسیال ـ دمکرات» منتشر شد. لنین اعلام کرد مسئله جنگ ،انقلاب سوسیالیستی را در کشورهای اروپایی در دستور کار قرار داده است. برای تعیین وظیفه حزب در این مرحله لازم بود کنگره حزب تشکیل شود. اما ممکن نبود پس در فوریه ۱۹۱۵ کنفرانسی از نمایندگان سازمان های بلشویک مهاجر تشکیل شد. در این کنفرانس تأکید شد سوسیال دمکرات ها باید با تصویب بودجه های نظامی مخالفت کنند. و از ائتلاف با دولتهای بورژوازی بیرون بیایند. و با تشکیل سازمانهای مخفی، سعی در ایجاد رابطه با سربازان نیروهای متخاصم و تشویق آنها به زمین گذاشتن اسلحه بکنند.
امپریالیسم به مثابه عالیترین مرحله سرمایه داری
لنین در این زمان کتاب امپریالیسم را نوشت و بر چند نکته که مضمون جدیدی داشت تأکید کرد:
۱-سرمایه داری در آستانه قرن بیستم وارد مرحله امپریالیسم شده است.
۲-تضاد بین کشورهای امپریالیستی منجر به جنگ های امپریالیستی میشود.
۳-امپریالیسم آخرین مرحله سرمایه داری است.
۴-امپریالیسم بشریت را به سوی سوسیالیسم سوق میدهد.
۵-انقلاب سوسیالیستی در یک کشور شدنی است.
انقلاب فوریه ۱۹۱۷
جنگ و قحطعی کارگران را به حرکت درآورد و در نهم ژانویه ۱۹۱۷ کارگران به مناسبت سالروز یک شنبه خونین(آتش گشودن به سوی کارگران در ۱۲ سال پیش) دست به تظاهرات و اعتصاب زدند. این حرکت گسترش یافت و در فوریه ۱۹۱۷ حکومت سقوط کرد و قدرت به دست پنج حزب افتاد.
ـ کادتها؛احزاب بورژایی
ـ اکتبریستها؛احزاب بورژایی
ـ منشویکها
ـ اسآرها
ـ بلشویکها
حکومت موقت توسط کادتها و اکتبریستها که احزاب بورژوازی بودند تشکیل شد. در شوراها اسآرها و منشویکها اکثریت را به دست آوردند.
نسبت به حکومت موقت دو موضع بود:
۱-عدهای مثل کامنف سردبیر پراودا و استالین خواهان اتحاد ـ انتقاد با حکومت موقت بودند. و ضمن موافقت با ادامه جنگ خواهان دادن پیشنهاد صلح توسط دولت موقت بودند.
۲-اما لنین مخالف وحدت و حمایت از دولت موقت بود و خواستار تبدیل این انقلاب به انقلاب سوسیالیستی بود.
لنین در سوم آوریل ۱۹۱۷ به پطرزبورگ بازگشت.
تزهای آوریل
۱-گذار از مرحله بورژوا ـ دمکراتیک به انقلاب سوسیالیستی
۲-حکومت موقت ، حکومت سرمایهداران و ملاکان است.
۳-جنگ همچنان امپریالیستی است.
۴-عدم حمایت از حکومت موقت و همه قدرت به دست شوراها
۵-شعار سرنگونی تا زمانی که که اکثریت شوراها در دست منشویکها است زودرس است.
۶-گرفتن زمین از دست مالکان
۷-لغو مالکیت خصوصی زمین
۸-نظارت کارگری بر کارخانهها و تولید و توزیع
۹-تشکیل بانک ملی
۱۰-تشکیل انترناسیونالیسم سوم
یک جناح از حزب بلشویک (کامنف ـ ریکوف) نظر منشویکها را داشتند و میگفتند روسیه هنوز وارد مرحله انقلاب سوسیالیستی نشده است.
مخفی شدن لنین
حکومت موقت دستور تعرض در جبهه ها را صادر کرد و همین امر موجب کشته شدن عدهای از سربازان شد در سوم ژوئیه مردم معترض در خیابانهای پطروگراد دست به تظاهرات زدند و حزب بلشویک به آنان پیوست حکومت موقت به روی مردم آتش گشود و مسئولین حزب بلشویک دستگیر و بنای روزنامه پراودا تاراج شد و این به معنای پایان دادن مسالمت آمیز انقلاب بود و لنین مخفی شد.
دولت و انقلاب
لنین در مخفیگاه کتاب «دولت و انقلاب» را نوشت و اواخر ژوئیه کنگره ششم حزب تشکیل شد اما لنین حضور نداشت. دراین کنگره به چند نکته اشاره شده بود:
۱-تصرف قدرت توسط قیام مسلحانه
۲-وحدت طبقه کارگر با دهقانان تهیدست
۳-آماده بودن روسیه برای ورود به فاز سوسیالیستی
۴-ممکن بودن انقلاب سوسیالیستی در یک کشور
در پاییز ۱۹۱۷ کتاب دولت و انقلاب منتشر شد. در این کتاب به نکات زیر اشاره میشود:
۱-دولت بورژوازی، دیکتاتوری بورژوازی است.
۲-پرولتاریا باید ماشین دولت بورژوازی را درهم بکوبد.
۳-دولت پرولتاریا؛ دیکتاتوری پرولتاریا است که دمکراتیک ترین دولت است.
۴-جامعه باید از مرحله سوسیالیستی گذر کند تا به مرحله کمونیستی برسد.
۵-حزب بخش پیشتاز طبقه کارگراست
لنین در ماه اوت مخفیانه به فنلاند رفت.
کودتای کارنیلوف
۲۵اوت ژنرال کارنیلوف با نیروی مسلح تحت فرماندهی اش برای تصرف پطروگراد حرکت کرد. اما این کودتا با بسیج مردم توسط حزب بلشویک شکست خورد و به وجه حزب در بین مردم افزوده شد و در شوراها اکثریت با بلشویکها شد.
لنین که در سوم ژوئیه «همه قدرت به دست شوراها» را پس گرفته بود. چرا که اکثریت آن در دست منشویکها و اسآرها بود بار دیگر همه قدرت به دست شوراها را داد. و طی نامه «مارکسیسم و قیام» فرمان قیام را صادر کرد.
تدارک قیام مسلحانه
حزب با تشکیل گاردهای سرخ مسلح شدن و آموزش نظامی را در دستور کار قرار داد. لنین از ها سینگفورس به ویبورگ نزدیک پطروگراد آمد. لنین در روزنامه راه کارگر (رابوچی پوت) کارگران و سربازان را به گرفتن قدرت فرامیخواند.
۷ اکتبر لنین به پطروگراد آمد تا قیام را مستقیماً رهبری کند. و همان روز طی نامهای به کنفرانس شهری بلشویک ها اعلام کرد که زمان قیام فرا رسیده است.
۱۰ اکتبر در جلسه کمیته مرکزی تصرف قدرت در دستور کار قرار گرفت. کامنف و زینوویف مخالفت کردند. و تروتسکی رأی ممتنع داد. و خواستار آن شد که قیام تا کنگره دوم شوراها به تعویق بیفتد.
۱۷ اکتبر در جلسه وسیع کمیته مرکزی لنین طی نطقی اعلام کرد قیام باید آغاز شود. و در پایان جلسه ستاد انقلابی نظامی تشکیل شد.
کامنف و زینوویف در روزنامه «زندگی نوین» مخالفت خود را با قیام مسلحانه حزب اعلام داشتند. و نقشه قیام لو رفت. همین امر موجب شد تا روز قیام به جلو بیفتد و در ۲۴ اکتبر لنین زمان حمله و تصرف مراکز دولتی را صادر کرد.
۲۵ اکتبر مراکز حساس به تصرف کارگران و سربازان درآمد.
۲۶ اکتبر کاخ زمستانی محل استقرار حکومت موقت تصرف شد.
بعد از انقلاب
پیروزی انقلاب حزب بلشویک را که دیگر خود را حزب کمونیست میدانست از یک حزب اپوزیسیون به یک حزب حاکم درآورد. و باید دید که لنین با چالش هایی که با آن روبهرو بود چه کرد.
۲۵ اکتبر؛ دومین کنگره شوراهای کارگران و سربازان
اشغال قدرت به دست شوراها
۲۶اکتبر؛ لغو مالکیت مالکین بر زمین
واگذاری مجانی زمین به دهقانان
لغو مالکیت خصوصی بر زمین
تصویب صلح
انتخاب شورای کمیسرهای خلق، (هیئت وزیران )، ریاست شورا به عهده لنین واگذار شد.
اولین انشعاب
یک جناح از حزب برهبری کامنف، زینوویف،ر یکوف و نوگین خواستار تشکیل دولتی ائتلافی با منشویکها و اس آرها بودند. به همین خاطر از شرکت در دولت خودداری کردند کمیته مرکزی حزب آنها را از حزب اخراج کرد.
نوامبر ۱۹۱۷؛انحلال ارتش قدیم
لغو امتیازات ثروتمندان و اعیان و اشراف
ملی شدن راهآهن و کشتیهای تجاری
انحصار بازرگان خارجی در دست دولت
الغای مالکیت خصوصی بر کارخانه ها
تشکیل وزراتخانههای مختلف
شورای عالی اقتصاد ملی
انتشار اعلامیه حقوق زحمتکشان و استثمارشدگان
برابر دانستن حقوق خلق ها تا مرز استقلال
صلح
لنین خواستار انعقاد صلج جداگانه با آلمان بود. آلمان در عوض بخشهایی از خاک روسیه را میخواست دو نظر در این مورد بود:
۱-لنین و جناحی از حزب بر این باور بود که کشور توانایی ادامه جنگ را ندارد اما با خرید صلح، آنها فرصت پیدا میکنند کشور را بازسازی کنند و بخشهای از دست رفته دوباره بازپس گیرند.
۲-جناحی از حزب (بوخارین، بوینوف، لوموف و اوسینسکی) که به کمونیستهای چپرو معروف بودند، خواستار جنگ انقلابی بر علیه آلمان بودند.
تروتسکی، منشویکها، و اسآرها نیز مخالف صلح با شرایط آلمان بودند.
فوریه ۱۹۱۸ حمله ارتش آلمان به روسیه
۲۱ فوریه فرمان لنین برای بسیج سراسری جهت دفاع از میهن سوسیالیستی
۲۳ فوریه متوقف کردن تهاجم آلمان
۶ مارس ۱۹۱۸ کنگره هفتم حزب و موارد زیر تصویب شد:
۱-صلح با آلمان
۲-نام گذاری حزب به نام حزب کمونیست
۳-تهیه برنامه جدید حزب
۱۴ مارس ۱۹۱۸، قرارداد برست لیتوسک با آلمان
تابستان ۱۹۱۸، فرمان لنین به کارگران برای یافتن گندم محتکران
ژوئن ۱۹۱۸، فرمان تشکیل کمیته های تهیدستان روستا
ژوئیه ۱۹۱۸، پنجمین کنگره شوراها و تصویب نخستین قانون اساسی روسیه
بهار ۱۹۱۸ تصرف بندر سدماتسک و بندر ولادیوستوک توسط نیروهای انگلیس، فرانسه، امریکا
۳۰ نوامبر ۱۹۱۸، تشکیل شورای کارگری ـ دهقانی دفاع به رهبری لنین برای تهاجم برعلیه دشمن خارجی
۳۰ اوت ۱۹۱۸ سوءقصد به جان لنین ضارب زنی به نام کاپلان یک اس. ار. بود.
بهار۱۹۱۹ حمله ضد انقلابی کالچاک از جبهه شرق
بهار ۱۹۱۹ سوبوتنیک کمونیستی به ابتکار کارگران راه آهن مسکو.کارگران راه آهن مسکو روز شنبه را رایگان کار می کردند. سوبوتا به روسی یعنی شنبه.
۱۸ مارس ۱۹۱۹ هشتمین کنگره حزب
این برنامه برنامه گذار از سرمایهداری به سوسیالیسم بود.
مارس۱۹۱۹ تشکیل انترناسیونال سوم در مسکو (کمینترن) لنین رهبری کنگره را به دست گرفت.
در این کنگره لنین اعلام کرد دیکتاتوری پرولتار یا، دمکراتیک تر از دمکراتیک ترین حکومتهای بورژوازی است.
۱۹۲۰، کنگره دوم کمینترن
۱۹۲۱ کنگره سوم کمینترن
۱۹۲۲ کنگره چهارم کمینترن
بیماری کودکانه چپروی در کمونیسم
لنین در سال ۱۹۲۰ این کتاب را نوشت و هدف آن آشنا کردن سایر احزاب با گرایش چپروی در حزب بود. در این کتاب لنین تاریخ و سیر رشد و مبارزه و پیروزی حزب بلشویک را تشریح کرد.
پیروزی ارتش سرخ در پایان سال ۱۹۱۹
۲۹مارس ۱۹۲۰ کنگره نهم حزب؛ این کنگره بر رشد صنایع سنگین و الکتریکی کردن اقتصاد کشور تأکید داشت. لنین اعلام کرد کمونیسم عبارت از حکومت شوروی به اضافه الکتریکی کردن تمام کشور
سیاست اقتصاد نوین
یانپ، احیای اقتصاد ملی بود که نگاهش به رشد کشاورزی بود. این طرح به کشاورزان اجازه میداد اضافه محصول خود را در بازار داخلی بفروشند و به صاحبان صنایع خصوصی اجازه داده می شد مؤسسات کوچکی تأسیس کنند، مواد خام را بخرند و محصولاتشان را آزادانه بفروشند.
طرح نپ درواقع یک عقب نشینی در سیستم سوسیالیستی کردن لنین بود. چرا که بعد از تمام شدن جنگ دهقانان دیگر حاضر نبودند بخشی از محصول خود را رایگان به دولت بدهند. قیام ۱۹۲۱ کرونشتاد در همین راستا بود.
این کار درواقع امکان حیات مجدد به مناسبات سرمایه داری بود. اما از آنجا که حکومت در دست حزب بود. این عقب نشینی به مثابه قدرت گرفتن سرمایهداری نبود.
کنگره دهم حزب
۸ مارس ۱۹۲۱ تشکیل شد.
ـ تصویب سیاست نوین اقتصادی لنین
ـ تصویب نقش اتحادیههای کارگری بعنوان مکتب پرورش کمونیستی و مکتب اداره امور اقتصادی
ـ ممنوع ساختن فراکسیون در حزب
زمستان ۱۹۲۱، وضع سلامت لنین بد شد.
مارس ۱۹۲۲ کنگره یازدهم حزب
ـ اعلام پایان مرحله نپ
تابستان ۱۹۲۲، رفتن لنین به شهر گورکی
۱۳ دسامبر۱۹۲۲، چهارمین کنگره کمینترن
دسامبر ۱۹۲۲ تشکیل اتحاد جماهیر شوروی و انتخاب لنین به عنوان صدر شوراها
دسامبر ۱۹۲۲، شدت گرفتن بیماری لنین
ماه مه۱۹۲۳ کنگره دوازدهم حزب
لنین نتوانست در این کنگره شرکت کند.
در این کنگره استالین به عنوان دبیر کل حزب برگزیده شد.
۲۱ ژانویه ۱۹۲۴ مرگ لنین
زندگی لنین
لنین ۵۴لنین ساله بود که درگذشت. در حالی که در رأس کشور شوارها از موقعیتی یگانه برخوردار بود. رهبری کاریزماتیک بود .
لنین برای رسیدن به این موقعیت از مراحل بسیاری گذشته بود. از یک فعال دانشجویی در ۱۷ سالگی شروع کرده بود وارد حزب سوسیال دمکرات روسیه شده بود. و رفته رفته موقعیت خود را به عنوان یک تئوریسین مسائل مارکسیستی تثبیت کرده بود. و توانسته بود حزب را از یک دسته کوچک به یک حزب تودهای تبدیل کند. البته ناگفته پیدا است که جنبش سوسیال دمکرات روسیه به معنای لنین نیست. یک طرف جنبش غول بزرگی به نام پلخانف قرار دارد و طرف دیگرش تروتسکی و در این میان زینووف، بوخارین و کامنف و الخ.
اما لنین توانسته بود نشان دهد که در بین این بزرگان او ویژگیهای برجستهتری دارد و حزب بلشویک را به قدرت برساند.
اما ببینیم میراث لنین چیست. لنین ۱۰ اثر قابل بحث در مارکسیسم دارد. هرچند مجموعه آثار لنین یک مجموع ۵۰ جلدی است.
۱-دوستان خلق کیانند.
۲-رشد سرمایه داری در روسیه
۳-چه باید کرد
۴-یک گام به پیش دو گام به پس
۵-دو تاکتیک سوسیال دمکراسی در انقلاب بورژوا ـ دمکراتیک
۶-ماتریالیسم و امپریوکرتیسیسم
۷-برنامه ارضی سوسیال دمکراسی
۸-امپریالیسم به عنوان آخرین مرحله سرمایه داری
۹-دولت و انقلاب
۱۰-بیماری کودکانه چپ روی در کمونیسم
این آثار به ساختمان حزب و رابطه حزب با دیگر احزاب و جریانات سیاسی و انحرافات درونی جنبش کمونیستی میپردازد.و در واقع تمامی این آثار شکل گیری حزب بلشویک است در پراتیک مبارزه برعلیه استبداد تزاریسم و شکل گیری و عملکرد یک دولت با ایده های سوسیالیستی.
یک سؤال
اما یک سؤال که بیشتر یک سؤال تاریخی است روی میز حزب کمونیست روسیه باقی است چرا روسیه موفق نشد علیرغم کسب قدرت توسط حزب کمونیست، اعمال دیکتاتوری پرولتاریا و پشت سر گذاشتن تمامی تهاجمات داخلی و خارجی به سوسیالیسم و کمونیسم برسد.
چرا علیرغم توصیه لنین بر پیدا کردن فردی با ویژگیهای استالین اما بدون نقاط منفی شخصیتی او کنگره باز هم استالین را به دبیر کلی حزب برگزید. آیا توصیه های لنین توصیهای دیپلماتیک بود.؟ آیا در حزب فردی صالح تر از استالین نبود.؟
آیا استالین درواقع ادامه منطقی لنین بود. آیا برای دستگاهی که لنین برپا کرده بود مدیری مناسبتر از استالین نبود.؟
پس چه شد که آن لغو مالکیت خصوصی بر زمین و کارخانهها، دیکتاتوری پرولتاریا ومزارع اشتراکی به کمونیسم منجر نشد. به راستی اشکال کار در کجا بود.؟
آیا به راستی مارکسیسم و شعارهایش آن گونه که بورژوازی تبلیغ میکند. تحقق پذیر نیست پس اگر این گونه است چگونه کمونیستها در شوروی به قدرت رسیدند.
آیا کسب قدرت به معنای تحقق سوسیالیسم است. پس اگر بدین گونه هست چرا انقلاب اکتبر نافرجام ماند.؟
میشود سؤالات بیشمار دیگری را مطرح کرد. میشود دلایل بسیاری آورد که چرا کمونیست ها در شوروی نتوانستند سوسیالیسم را متحقق کنند.
از جنگ خارجی و داخلی گرفته تا اقتصاد عقب مانده روسیه و دیکتاتورپذیری مردم به عنوان یک بیماری فرهنگی و از درک غلط سرمایه داری دولتی بعنوان سکوی پرش به سوسیالیسم و تحقق نا ممکن سوسیالیسم در یک کشور اما پاشنه آشیل شکست انقلاب اکتبر باید چیزی دیگری باشد، آزادی و دمکراسی.
جدا از هر ساخت اقتصادی و سیاسی هر کشوری و جدا از برنامه ای که ما برای هر کشوری در نظر بگیریم، سرمایه داری یا سوسیالیستی، هر توسعه ای در تحلیل نهایی، بدون حضور شعورمند انسان به جایی نمی رسد. هر برنامه ای باید با دستان توانای انسان پیاده شود. و این حضور باید حضوری آگاهانه و داوطلبانه باشد. دیکتاتوری از هر مدلش که باشد مغایرت دارد با این حضور.
انقلاب اکتبر و پیروزی مردم روسیه در جنگ خارجی و داخلی مؤید این حضور بود. پس بر تزار و تهاجم خارجی و جنگ داخلی روسیه پیروز شد. اما رفته رفته حضور مردم کمرنگ شد. ابتدا با حذف بورژوازی شهر و روستا، کادتها و اکتبریست هابعد نوبت به اس آرها و منشویکها رسید. بعد نوبت به تروتسکی و کمونیستهای چپ رسید. بعد این دایره تنگتر و تنگتر شد تاحزب و طبقه محدود شد به شخص استالین.
طبقه کارگر و متحدینش تبدیل شد به طبقه کارگر. طبقه کارگر محدود شد به حزب طبقه کارگر، حزب محدود شد به هیئت سیاسی و هیئت سیاسی محدود شد به شخص استالین.
در دورههای بعد که دیگر گاردهای قدیمی به طور کلی از بین رفته بودند کسانی در رأس حزب قرار گرفته بودند که اپورتونیست بودند. یلتسین دبیر کل حزب در روسیه که بعد از گورباچف رهبر شوروی شد هر شنبه در صف اول کلیسا بود. دبیر کل حزب کمونیست به عنوان یک حزب ماتریالیست، مسیحی بود. از نوع ارتودکس اش.
پس یا این دبیر کل دبیر کل نبود یا آن حزب حزب کمونیست. پس دیگر از کمونیست نامی باقی مانده بود. یک حزب میان تهی. برای کسب قدرت و اشغال پستهای کلیدی، درواقع آنچه بعد از لنین اتفاق افتاد. محو طبقات نبود. سرکوب طبقات بود. طبقه ای سرکوب شد. و طبقه ای دیگر از آپاراتچیک های حزبی شکل گرفت.
نومن کلاتورا، طبقه جدید. این طبقه در آغاز بر ابزار تولید سوار نبود. بر سیستم توزیع سوار بود. گورباچف میوه تلخ این سیستم طبقاتی بود. رهبرانی که از طریق وابستگی به حزب موقعیت های بالایی در حقوق، شغل، خانه و امکانات رفاهی داشتند.
طبقه کارگر و دهقانان نیز بدون انگیزه مادی به سیر حوادث نگاه میکردند. اشرافیت روسیه در این زمان از دو آبشخور تغذیه میکرد حزب و ارتش.از ۱۹۲۰ ببعد بازسازی اقتصاد شوروی یک رویکرد بورژایی و ناسیونالیستی پیدا کرد .
پس این فرزند نامشروع باید آنقدر بزرگ میشد تا بتواند توسط گورباچف، استخوانهای لنین را از کرملین بیرون بیندازند. ابتدا تحت عنوان گلاسنوست ، و پروستریکا،اصلاحات سیاسی و اقتصادی، گر چه دیگر کمونیستی به کار نبود که آن را انسانی و دموکراتیزه کنند. هرچه بود رویه داستان بود باطن یک بورژوازی بیمار بود. پس بنا فرو ریخت و هیولا بیرون آمد.
لنینیسم، استالینیسم، سوسیالیسم واقعاً موجود، عصر پیروزی صلح و سوسیالیسم تبدیل شد به یک مافیای مالی. از یلتسین گرفته تا پوتین و باقی جمهوریها به همین سیاق.
میراث لنین: امید
اما براستی میراث لنین چه بود؟
از مجموعه آثار او می گذریم. از این که او مارکسیسم را تا چه اندازه غنی و پر بار کرد نیز سخنی نمی گوئیم .این ها و ده ها نمونه دیگر می تواند جزء سیاهه ماترک او باشد. اما بر تارک ارثیه او یک فراز درخشان است که چون خورشید می درخشد و خدشه ای نمی توان به آن وارد کرد؛امید.
لنین توانست شبح مارکسی کمونیسم را که بر فراز اروپا می چرخید جسمیت بدهد. و به انسان هایی که برای بهروزی خود در حال نبردی سهمگین بودند راه رستگاری را نشان دهد. تا انسان دردمند و تحت ستم فهم کند که برابری شدنی و در دسترس همه ماست. بزرگترین دستاورد انقلاب اکتبر که با نام لنین گره خورده است امید به تغییر و رسیدن به جامعه ای انسانی است.