افسانه گئوما؛ دروغی بزرگ در تاریخ


 

 

 

افسانه گئوما؛ دروغی بزرگ در تاریخ

محمود طوقی

 

داستان بردیا

در آمد
برای فهم داستان بردیا باید کمی بعقب برگردیم و داستان را از مرگ کوروش ببعد پی گیری کنیم

کمبوجیه: دومین پادشاه هخامنشی
کوروش در بیانیه‎ای که به مناسبت فتح بابل می‎نویسد خود را پسر کمبوجیه، شاه بزرگ، شاه شهر آنشان، نوه کوروش شاه بزرگ، شاه شهر آنشان معرفی می‎کند. و در همین بیانیه پسر خود کمبوجیه را معرفی می‎کند. با حساب این کتیبه کمبوجیه پسر کوروش، نهمین پادشاه هخامنشی است. اما از آن‎جایی که کوروش بنیان‎گذار این سلسله حساب می‎شود کمبوجیه دومین پادشاه هخامنشی است.
قبل از مرگ کوروش کمبوجیه شهریار بابل و آشور بود؛ بردیا شهریار باختر و ویشت اسپه؛ پدر داریوش شهریار پارت و هیر کانیه بود .

فتح مصر و کشتن بردیا
کمبوجیه در سال ۵۲۶ پیش از میلاد به سوی مصر حرکت کرد. گفته می شودکه کمبوجیه  قبل از حرکت بردیا برادر کوچک خود را که مدعی تاج و تخت بود به قتل رساند. (که این گونه نیست و بجای خود به آن خواهیم پرداخت.)
فتح مصر جزء برنامه‎های کوروش بود که مرگ او به دست اسکیت‎ها مجال فتح مصر را نداد. اما کوروش زمینه‎های این فتح را آماده کرده بود و متحدینی برای خود تدارک دیده بود. دولت یهودی فلسطین و بلاد فنیقی و اعراب بادیه‎نشین متحدین او بودند.
آماسیس پادشاه مصربا شنیدن خبر مرگ کوروش پسرش پسام متیخ را روانه فلسطین کرد تا شام را ضمیمه مصر کند. شام در زمان هوخشتره ضمیمه پادشاهی ماد شده بود .
کمبوجیه به مصاف او رفت و پیروز شد . در این نبرد اعیان و کاهنان مصری که مخالفین پسامتیک سوم بودند او را یاری رساندند.
فانت رئیس سربازان مزدور یونانی به کمبوجیه پیوست و سپاه او را از صحرا گذراند و اودزاگورسنت فرمانده جنگی مصر نیز به کمبوجیه پیوست و فتح مصر را برای او آسان کرد.
پسامتیخ به فلسطین عقب نشست و با شنیدن خبر مرگ فرعون؛ پدرش با شتاب به مصر رفت. در دهانه دلتای نیل کمبوجیه پسامتیخ را بار دیگر شکست داد. پسامتیخ به ممفیس؛ دومین پایتخت مصر عقب نشست. تلاش های کمبوجیه برای گشودن باب مذاکره سودی نبخشید و ممفیس فتح شد و فرعون به اسارت در آمد.
کمبوجیه ممفیس را به پسامتیخ سپرد وپسامتیخ سوگند وفاداری خواند.
کمبوجیه راهی تبس دومین پایتخت مصر شد. پسامتیخ سوگند وفاداری خود را شکست و شورش کرد و شورش او توسط سپاه ایرانی مستقر در ممفیس سرکوب شد. پسامتیخ در زندان خودکشی کرد. و کمبوجیه مصر را به آریاند عمویش سپرد. بنظر می رسد در سرکوب همین شورش، ایرانی ها خشونت بسیار بخرج دادند و کمبوجیه پسر پرخاش اسپ، پدر همسر خود را بخاطر همین کار ا با تیر کشت.
کمبوجیه پس از فتح مصر متوجه فوبه شد که معادن طلا آن زبانزد خاص و عام بود. لشکریان ایران در میانه راه به علت گرمای شدید مجبور به بازگشت شدند.

داستان بردیا
در سال ۵۲۲ کمبوجیه هنگام بازگشت از مصر در شام درگذشت گفته می شود علت مرگ او خبربه قدرت رسیدن بردیا به پادشاهی در ایران بود .
با مرگ کمبوجیه داریوش پسر ویشت اسپه شهریار پارت و هیرکانیه و شوهرهوتاووسه دختر کوروش و رئیس گارد مخصوص پادشاه با شتاب به ایران رفت وبردیای دروغین را کشت وخود به تخت نشست.

داریوش که بود
برای آن که بدانیم داریوش که بود باید ببینیم پارس ها چه کسانی بودند.

قبایل پارس
گذار قبایل از اتحادیه قبایل به دولت، دوشادوش هم در سه منطقه از فلات ایران آغازشد. اما گذر یکی سد گذار دیگری شد. پس برای گذار دیگر قبایل باید شرایط سیاسی و اقتصادی آماده می شد تا میوه رسیده از درخت تکامل اجتماعی به زمین افتاده شود .
دولت ماد به پایان خود رسیده بود و باید این رسالت بر شانه های کسی دیکر به انجام می رسید و قرعه بنام رهبران قبایل پارس افتاد که در در دامنه کوه های بختیاری زندگی می کردند. و از بومیان آن منطقه بودند.

در اوایل هزاره اول، پارس ها در دو منطقه حکومت محلی داشتند:
۱- پاسارگاد
۲- انشان؛ حوالی شوشتر

که هردو خراج گذار دولت مقتدر عیلام بودند. نامدارترین رئیس این اتحادیه در سده هفتم «چیش پیش دوم» بود که پسرکوروش، پسر کمبوجیه، پسر چیش پیش، و پسر هخامنش بود. هخامنش بزرگ خود در سده نهم می زیست.

در سال ۶۴۰، دولت آشورحکومت عیلام را برانداخت و عیلام تحت تصرف چیش پیش قرار گرفت. گفته می شود در حمله آشور به عیلام بین پارسیان و آشوریان اتحادی پنهانی بسته شده بود .

چیش پش ۲ پسر داشت:
۱- کوروش
۲- آریا منه

کوروش سوم یا کوروش بزرگ از نوادگان این کوروش است و داریوش بزرگ از نوادگان آریا منه است.
کوروش در شوش و آریا منه در پاسارگاد بود.

در اواخر سده هفتم کوروش دوم قدرت را در سراسر پارس قبضه کرد و آریامنه را از قدرت راند. اتفاقی که برای گذار قبایل ضروری بود و در دیگر مناطق نیز اتفاق افتاده بود.
نخست یگانگی کامل در قبایل خودی و بعد حرکت بسوی فتح سرزمین های دیگر .
با فروپاشی آشور پارس جزء امیر نشین های ماد در آمد. و کمبوجیه دوم دختر آشتیاگ را بنام ماندانا بزنی گرفت.
با مرگ کمبوجیه دوم کوروش سوم یا کوروش کبیر بعدی به قدرت رسید. کوروش از دادن باج به ماد سر باز زد و در سال ۵۵۳ جنگ در گرفت و ۳ سال طول کشید و در سال۵۵۰ خاتمه یافت و دولت ماد پایان یافت.

چگونگی به قدرت رسیدن داریوش

قبل از آن که وارد این بحث شویم نگاهی بکنیم به تبار شناسی بردیا و داریوش تا جدال بر سر قدرت بین پسر عموها برایمان روشن شود.

تبار شناسی بردیا

۱- هخامنش
۲- چیش پیش اول
۳- کمبوجیه اول
۴- کوروش  اول
۵- چیش پیش دوم
۶- کوروش دوم
۷- کمبوجیه دوم
۸- کوروش سوم:ب نیان گذار سلسله هخامنشیان
۹- کمبوجیه سوم
۱۰- بردیا

تبار شناسی داریوش
۱- هخامنش
۲- چیش پیش اول
۳- کمبوجیه اول
۴- کوروش اول
۵- چیش پیش دوم
۶- آریا منه
۷- ارشامه
۸- ویشت اسپه
۹- داریوش

پنج روایت در این مورد وجود دارد:
– روایت داریوش
– روایت هردوت
– روایت کتزیاس
– روایت یوستی نوس مورخ رومی
– روایت نانوشته تاریخ

روایت نخست؛ روایت داریوش
داریوش در سنگ نوشته بیستون می گوید؛ کمبوجیه هنگام سفر به مصر برادرش بردیا را مخفیانه کشت و به مصر رفت.
به این راز مغی بنام گئوما آگاه شد و چون شبیه بردیا بود به کمک برادرش که از محافظان کاخ بود به تخت نشست و خود را شاه خواند. و سلطنت را از خانواده هخامنشی بیرون برد. و تمامی کسانی که او را می شناختند از میان برد.
داریوش به ایران بازگشت بردیای دروغین را کشت. آشوب ها را فرونشاند و اموالی را که گئوما از مردم گرفته بود به آنان باز گرداند

روایت دوم؛ هرودوت
بردیا با کمبوجیه در سفر مصر همراه بود. پس از پیروزی کمبوجیه به ایران باز گشت. کمبوجیه در خواب بردیا را دید که به تخت نشسته است. پس بیمناک شد و پدر زنش پرخش اسپ را به ایران فرستاد و بردیا را مخفیانه کشت. وپرخش اسپ به مصر باز گشت .
کمبوجیه قبل از سفر به مصر امر سرپرستی کاخ را به مغی بنام پات ایزد سپرد که برادری شبیه بردیا داشت. پات ایزد وقتی متوجه مرگ بردیا شد برادرش را به تخت سلطنت نشاند و او را شاه خواند. این مغ مالیات سه ساله را بخشید وسربازی را لغو کرد.
این خبر وقتی به مصر رسید کمبوجیه تصمیم گرفت به ایران باز گردد. هنگام سوار اسب شدن از شمشیر خودش زخمی دید و مرد .

برادر پرخش اسپ پدر زن کمبوجیه پدر زن بردیا بود. از طریق دخترش متوجه شد بردیا یک گوش ندارد و فهمید این مرد بردیا نیست. بلکه مغی است که در زمان کوروش گوشش را بریده بودند.
بریدن گوش در آن روزگار دو معنی داشت؛ تنبیه متمردین و گرفتن مشروعیت برای سلطنت از سوی کسی که ممکن بود بعدها ادعای سلطنت کند.  نقض عضو یکی از دلایلی بود که ادعای سلطنت را منتفی می کرد.

این خبر از طریق برادر پرخش اسپ به داریوش رسید.
سران هفت خانواده به کاخ رفتند گئوما و برادرش را کشتند و سر هر دوی آنها را پرخش اسپ از بالای کاخ به زیر افکند و اعلام کرد خود او قبلاً بردیا راکشته است و این مرد بردیا نیست و خودش را از بالای کاخ به زمین انداخت و خودکشی کرد.

روایت سوم : روایت کتزیایس
بردیا مغی را که نامش اسفنداتس بود از جهت تقصیری تازیانه زد. این مغ کینه او را بدل گرفت، به نزد کمبوجیه رفت و گفت: برادرت خیال سوء قصد بتو دارد. کمبوجیه برادرش را در نهان بکشت و چون اسفند اتس شباهت کاملی به برادرش داشت برای مشتبه ساختن امر فرمان داد که وی لباس شاهانه بپوشد تا مردم گمان نبرند او برادرش را کشته است. پس از آن کمبوجیه آن مغ را بجای برادر به حکومت باختر و پارت فرستاد این راز ۵ سال نهفته بود تا این که خواجه سرایی که از این راز آگاهی داشت و به فرمان مغ مجازات شده بود گریخته نزد مادر کمبوجیه رفت و او را آگاه کرد. امتیس فرزند خود را نفرین کرد که به جزای عمل خود برسد تا این که روزی کمبوجیه در بابل مشغول قطع چوبی بر زانوی خود بود ناگهان کارد بر رانش اصابت کرد و زخمی شد و پس از ۱۱ روز رنج وتعب آز آن زخم در گذشت .
پیش از مرگ کمبوجیه بگپاتس و آرتاسیراس پارتی اسفنداتس را بر تخت شاهی نشاندند .

ایکساباتس از بابل با نعش کمبوجیه آمد آن مغ را فرمانروای کشور دید. چون از راز کار آگاه بود او را رسوا ساخت. آن مغ بترسید و بفرمود سرش را بر گیرند.
پس از آن ۷ تن از بزرگان پارسی با بگپاتس و آرتا سیراس هم داستان شدند به اطاق او رفتند او را با فاحشه ای بابلی یافتند و او را بکشتند. مدت پادشاهی او ۷ ماه بود

روایت یوستی نوس:
هنگامی که کمبوجیه می خواست به مصر برود مغی را بنام پرک ساسپس نگهبان کاخ شاهی خود کرد. این مغ چون از درگذشت کمبوجیه آگاه شد بردیا را کشت و برادر خودرا که اورپاستس نام داشت و به بردیا شبیه بود بجای او بر تخت نشاند و بقیه روایت هردوت .

این چند روایت ذهن پژوهشگر تاریخ را راضی نمی کند. چرا؟
۱- در مورد مرگ کمبوجیه سه روایت هست. داریوش علت مرگ کمبوجیه را خودکشی او می داند و هرودوت می گوید هنگام سوار شدن زخمی برداشت و مُرد، و کتزیاس اصابت چاقو با ران هنگام بریدن چوب را علت مرگ می داند. پس می تواند روایت دیگری هم باشد؛ ترور او .
۲- در مورد شباهت بردیا و گئوما به حدی که حتی همسرش متوجه نشود مورد پذیرش عقل سلیم نیست و احمد کسروی نیز این امر را نمی پذیرد.
۳- در مورد قتل بردیا هم چند روایت هست:
داریوش و کتزیاس می گویند: کمبوجیه بردیا را کشت
هردوت می گوید: پرخش اسپ پدر همسر کمبوجیه او را کشت
یوستی نوس می گوید: برادر گئوما بردیا را کشت
پس می تواند روایت دیگری  هم باشد. زنده بودن او .
۴- خودکشی پردخش اسپ کسی که مدعی است بردیا را بدستور کمبوجیه کشته است با هیچ توجیهی قابل پذیرش نیست. کودتا پیروز شده است و او یکی از کسانی است که باید بهرمند شود. مگر این که او از رازی مطلع است که نباید دیگران از آن مطلع شوند، و این راز چیزی نیست جز کودتا بر علیه بردیای واقعی .
۵- براستی نام بردیای دروغین  چه بود؟:
داریوش می گوید: نامش گئوما بود
هردوت می گوید: نامش اسمردیس بود
و کتزیلاس  می گوید: نامش اسفنداتس بود .
۶- برادر گئوما که بود:
داریوش نامی از برادر گئوما نمی برد
هردوت می گوید: نامش پاتیزی تس بود
ویوستی نوس می گوید: نامش اوروپاتس بود
۷- گئوما در کجا کشته شد
داریوش می گوید : ولایت نیسایه
هردوت می گوید: شوش
۸- بردیا چه زمانی کشته شد:
داریوش می گوید: کمبوجیه قبل از سفر مصر او را کشت
هرودوت می گوید: کمبوجیه در مصر بود که فرمان کشتن او را داد
۹- آیا گوش گئوما بریده شده بود:
داریوش از گوش بریده چیزی نمی گوید
هردوت می گوید: کوروش گوش او را بریده بود
۱۰- داریوش می گوید : یاد گاه (معابد) هایی که گئوما ویران کرد را ساختم
چراگاه ها و نشیمن گاه ها و خانه ها و سهم زمین ها را که گئوما بستاند باز دادم.

بردیای دروغین اموال چه کسانی را گرفته بود، معابد چه کسانی را ویران کرده بود و داریوش این اموال را به چه کس پس داد.
گفته می شود گئوما از دشمنان خود اموال و برده ها را بزور گرفت. آزاد کردن برده ها برای بهبود کشاورزی بوده است. گئومادر پی بهبود وضع عامه مردم بود. در این انقلاب اجتماعی تنها اشراف پارس متضرر شده بودند. موافق روایت هردوت از مرگ گئوما بجز پارس همه اقوام متاثر شدند.

یک پرسش:
چرا در مورد یک فرد و یک واقعه تاریخی این تعداد روایت های متناقض است. و براستی حقیقت ماجرا چیست. آیا نمی توان پنداشت که ریشه تمامی این تناقض ها دروغ بزرگی است که داریوش و باند کودتا در دهان تاریخ گذاشتند تا تاریخ نویس از همه جا بی خبر بدنبال موجودی موهوم در کوچه پس کوچه های تاریخ بگردد و افسانه بسازد .

حقیقت ماجرا چه بود
حقیقت ماجرا  کودتای هفت خاندان بزرگ پارس برعلیه خانواده کوروش است. کمبوجیه در شام ترور می شود. زمینه این ترور خبر به قدرت رسیدن بردیا ست.
بردیا در نبود برادر و زمینه مناسب برای یک انقلاب  خود را شاه می نامد و با کمک پات ایزد دست به رفرم هایی بر علیه اشراف پارس می زند . کودتاگران خود را به ایران می رسانند .
شرکت پرخش اسپ در ترور کمبوجیه بعلت کشته شدن پسرش در مصر توسط کمبوجیه پذیرفتنی است و اما در ترور بردیا شرکت در یک جنایت نابخشودنی است. در این کودتا برادر و دختر برادرش هم شرکت دارند . که بعد از کودتا زن بردیا که در کشتن بردیا توطئه می کند به عقد داریوش در می آید و مزد خیانت اش را می گیرد.

و اما خودکشی پرخش اسپ بعد از کشته شدن بردیا و پات ایزد قابل توجیه نیست مگر این که بپذیریم نمی تواند تاب بیاورد و خودکشی می کند. یا این که مجبور بخود کشی می شود تا به همگان بگویند پرخش اسپ قاتل بردیا بود که به سزایی عملش رسید.

در این داستان گئوما همان پات ایزد است. مغی که گرایشات مردمی دارد. و راه رفرم را به بردیا نشان می دهد. هدف باز گرداندن مادها بقدرت نیست آنطور که هردوت می گوید. درست است که مغان پیش از آنکه متولیان دینی  باشند قومی بودند که به حکومت ماد  وابستگی  و دلبستگی داشتند اما همانطور که هردوت می گوید هواداری از بردیا خاص مناطق ماد نشین نبود در بین پارسیان هم او هواداران بسیاری داشت.
در واقع کودتای داریوش یک کودتای سیاسی صرف نبود یک کودتا برعلیه یک رفرم سیاسی -اقتصادی و فرهنگی بود. کشتن پات ایزد بعنوان برادر گئوما زدن بخش اقتصادی و فرهنگی این جنبش بود.

عاملین کودتا
چه کسانی در این کودتا شرکت داشتند؛ داریوش در کتیبه بیستون نام ۶ تن از کسانی را که دراین کودتا نقش داشتند را می برد:
۱- ویندفرنه پسر ویسپار
۲- هوتنه پسر ثوخر
۳- گاوءبروو پسر مرونیه
۴- وی درنه پسر بغابیغنه
۵-بغ بوخش پسر داتو وهیه
۶- اردومنش پسروهوکه
نفر هفتم خود داریوش است.

جز این ۷ نفر سه نفر دیگر در این کودتا دست داشتند:
۸- پرخش اسپ پدر همسر کمبوجیه
۹- برادر پرخش اسپ؛ اوتانه، پدر همسر بردیا
۱۰- فدیمه: همسر بردیا
در روایت کتزیاس دو نفر دیگر با کودتا همکاری می کنند
۱۱- بگپاتس
۱۲- آرتا سیراس

داستان بردیا- برگرفته از تاریخ مختصر؛فصل هخامنشیان
—————————————————————————————

منابع:
– تاریخ ایران امیر حسین خنجی
– گئوماتای مغ- محمد جواد مشکور
– د یاکونف: تاریخ ماد
– تاریخ ایران پطروشفسکی
– زبان آرامی در دوره هخامنشی- آدکتر رودلف ماتسوخ سال ۱۳۴۱ مجله دانشکده ادبیات
– تاریخ هردوت ص۸۴-۸۰ .
– احمد کسروی – مجله پیمان سال۱۳۰۴ – مقاله بردیا معنی نام
– گئو بمعنی گله گاو و ماتا داننده. گئوما بمعنای دانای صفات گاوان است