سایه روشن های دموکراسی

 


 

سایه روشن های دموکراسی

محمود طوقی

اخبار روز:
از این امر می گذریم که دموکراسی واقعی چیست و دموکراسی بورژوا لیبرال ربطی به دموکراسی واقعی یعنی حضور آگاهانه و گزینش آگاهانه مردم ندارد. و از این امر هم می گذریم که دموکراسی یعنی حفظ حقوق اقلیت.
از این امر هم می گذریم که این چگونه دموکراسی است که حق انتخاب شدن بین دو حزب تقسیم می شود. و در آن بالا کمیته ای گذاشته می شود تا کاندیداها را دست چین کند و شرط ورود به مناظره های تلویزیونی ۳۷ میلیون دلار باشد که البته در برابر رقمی که سر به میلیاردها دلار می زند برای اشرافیت حاکم مبلغ ناچیزی ست و در واقع سدی است برای طبقات فرودست.
از این هم می گذریم که بعد از گذشتن از همه این سدها انتخابات در سطح کلان توسط رسانه ها مهندسی می شود تا توده از همه جا بی خبر به یکی از این دو کاندیدا که نوکران کارتل های بزرگ تسلیحاتی یا نفتی اند رای بدهند.

از همه این ها می گذریم و بسنده می کنیم به نسبی بودن دموکراسی در دنیا، گزاره ای که این روزها در دهان مردم کوچه و بازار چرخ می زند. و می پذیریم که در همین چارچوب توافق شده که اسمش را گذاشته اند «رول آف گیم»، قاعده بازی، این مضکحه ای که در سراسر جهان با شکل های مختلف در جریان است را پژوهش کنیم.

انتخاباتی آغاز می شود و مردم رأی های شان را در صندوق می ریزند و طبق قانون حق تمامی کاندیداهاست که در جریان رأی گیری و شمارش آرأ توسط ناظرانشان بر صحت کار نظاره کنند و بعد از پایان شمارش آراء همین دموکراسی نیم بند تعیین کرده است که کاندیداها می توانند نسبت به صحت پروسه اعتراض کنند و دادگاه عالی که در این جریان بی طرف است نسبت به سلامت انتخابات نظر خواهد داد و در پایان اعلام خواهد شد پیروز انتخابات کیست و مراجعی که مسئول این اعلامند پیروز انتخابات را اعلام می کنند و پروسه واگذاری قدرت بشکل مسالمت آمیز شروع می شود.

اما جدا از آن که ما و دیگران چه نظری نسبت به یکی از دو کاندیداها داریم و جدا از آن که یکی از طرف ها پوپولیست است و طرف دیگرعوام فریب و دروغگو، نسبت به رعایت اصول پذیرفته شده باید وفادار باشیم و احترام بگذاریم به پروسه ای که اسمش را گذاشته ایم دموکراسی.

اما دشمنان دموکراسی که به دموکراسی به چشم ابزاری برای رسیدن به قدرت نگاه می کنند در عمل و در میانه کار دست به کودتا می زنند و با هیاهوی روزنامه ها و تبریکات بی پایه زورمندانی از جنس خودشان پیروز انتخابات را جدا از پروسه قانونی اعلام می کنند و با زوری مرئی و نامرئی در صدد کسب قدرت بر می آیند.
مهم نیست که چه کسی از این صندوق بیرون می آید. سرمایه داری در هر دو صورتش نفع می برد و زحمتکشان ضرر می کنند. از این دو تنور متوهمان و دروغگویان نانی برای فرودستان پخته نمی شود. این دو تنور آماده می شوند تا پوست از گرده زحمتکشان بکنند و نان خود را برشته کنند.

اما یک امر بوضوح خود را نشان می دهد. این دموکراسی با این دشمنان قد و نیم قدش راه بجایی نمی برد. و خروجیش همین موجوداتی است که از این جا و آن جای جهان سر بیرون می آورند.
دشمنان این دموکراسی معتقدین به دموکراسی شورایی و حضور آگاهانه مردم  در پای صندوق های رای و حذف نمایندگی وکالتی نیستند بلکه کسانی هستند که می خواهند با ابزار دموکراسی و با سوءاستفاده از این پروسه به قدرت برسند و در صورت شکست از مرزهای همین دموکراسی بگذرند و دست به تقلب و کودتا بزنند.

اخلاق و سیاست
عده ای بر این باورند که برای شکست پوپولیسم مانعی ندارد تقلب کنیم و دست به کودتا بزنیم. از این امر می گذریم که آن سوی سکه این پوپولیسم دروغگویی و شارلاتانیسم سیاسی است، چیزی که به آن می گویند دماگوژی. اما فرض محال که محال نیست. فرض بگیریم آن سوی سکه پوپولیسم راستی و درستی است. اما آیا می توان با ناراستی به راستی رسید.

براستی مرز اخلاق و سیاست کجاست. آیا این دو جایی بهم می رسند؟
آیا کار ساختن جهان بی اخلاق ممکن است؟
آیا هدف وسیله را تعیین می کند و یا هر وسیله ای برای رسیدن به هدف مجاز است.

انسان و انتخابش
انسان همان است که خود می آفریند. همان است که خود انتخاب می کند.
مبارزه در حیطه اخلاق تنها بخاطر نتایج مبارزه اهمیت ندارد هم چنانکه انقلاب به مثابه نتیجه انقلاب. انقلاب بخاطر تعالی روحی انسان و تحقق یافتن بشر بمثابه آزادی است که اهمیت می یابد.

هدف و وسیله
محال است بتوان هدف را از وسیله اش جدا کرد. وسیله در پرتو هدفی که دنبال می کند قابل فهم است و متقابلا هدف وابسته به وسیله ای است که با آن فعلیت می یابد و این که می گویند بهر وسیله ای می توان به هدف رسید خطاست.
هدف امری راکد و جدا از وسیله نیست. وسیله هم  ابزار ساده نیست. رابطه ای مکانیکی بین این دو برقرار نیست. هدف همیشه موقعیتی است انسانی یعنی امری ست که معنایی دارد پس ابزار و وسایلی که می خواهند هدف را بسازند باید چیزی را بیافرینند و معنایی به آن ببخشند. اگر هنگام مبارزه تمام موجباتی که به خاطر آن ها مبارزه انتخاب شده نقض شود دیگر از مبارزه چه سود.

از یاد نبریم تسلیم شدن به شیطان به نام مصلحت جویی از انسان چیزی باقی نمی گذارد که بتوانی نجاتش دهی اگر منظور نجات انسان است.
اگر هدف در افق تا بی نهایت واپس رانده شود وسیله جای هدف را می گیرد اما هدفی عاری از هر معنا و مفهومی. آنانی که به دوالیسم وسیله و هدف باور دارند می خواهند با وسیله هدف را نجات بدهند در فرجام نهایی راه به بیراهه می برند. بین هدف و وسیله انفکاکی در کار نیست.

نمی شود بخاطر آینده حقیقت را در زمان حال فدا کرد. آینده ای که چیزی جز حال در حال شدن نیست و هر آینده ای حالی ست که به زودی گذشته می شود.
انسان اخلاقی بودن یعنی هستی خود را بنیان نهادن یعنی وجود محتمل را به واجب تبدیل کردن. هر عملی یک موقعیت انضمامی و خاص است که آدمی باید خود به تنهایی و آزادانه تصمیم بگیرد و عمل کند و این انتخاب و عمل ارزش های نوینی را متحقق می کند و ارزش هایی را تعریف می کند حتی ضدارزش هایی را می تواند خلق کند و تعریف کند.

اخلاق بیان و بروز اراده انسان است. انسانی که رابطه هزار سویه با انسان های دیگر و محیط خود دارد و در هر لحظه مختار است انتخاب کند.
اخلاق چیزی نیست جز عمل انضمامی در مقیاسی که این عمل می خواهد توجیهی از خود بدست بدهد و این بدان معناست که اخلاق اصیل واقع گراست و در حالی که انسان اهداف انتخاب کرده خود را عملی می کند با اخلاق خود را تحقق می بخشد. آشتی دادن اخلاق با سیاست، آشتی دادن بشر با خود است و این که انسان در هر لحظه می تواند به تمامی کرده های خود را برعهده بگیرد. هدف غایی انسان است؛ بهمین خاطر برای رسیدن به هدف هر وسیله ای مجاز نیست. وسیله و هدف اجزایی جدایی ناپذیرند. عملی که غایتش بهروزی انسان است با وسایل و ابزار غیرانسانی متحقق نمی شود.

عمل انسانی ابزار انسانی می طلبد و برعکس.

دشمنان مردم از دموکراسی ابزار دموکراسی را می فهمند و بیشتر به نمایش دموکراسی باور دارند تا تحقق دموکراسی. انسان کنونی در کلیتش از این سوی آب ها تا آن سوی آب ها راه درازی در پیش دارد تا از نابالغی خود کرده اش بقول کانت بگذرد  وبه آن عزم و دلیری برسد تا فهم خویش را بدون کمک از دیگران  بکار گیرد و دست به یک خانه تکانی تاریخی بزند و طویله اوژیاس را به نیروی فهمی همگانی و نهادینه شده از گند و کثافت قرون بشوید و جهان را برای همگان قابل زیستن  کند. تا آن روز راه درازی در پیش است.