«من کارگرم»


 

 

 

محمود طوقی

من کارگرم

بدنبال که می گردید؟

رازدار زمین و آسمان منم
به دستانم خوب نگاه کنید
با همین سرانگشتان لرزانی که می بینید و نمی بینید
درهای آسمان را گشودم
تا از ستارگان دور و نزدیک
سینه ریز زیبایی
برای بانوی خانه ام بسازم

با همین سرانگشتان شرحه شرحه ام
سینه ستبر زمین را شکافتم
تا آب های زلال
جان فرزندانم را سیراب کنند
گندم ها برویند
و میوه های شاهوار
بر گرده درختان سنگینی کنند

بدنبال که می گردید؟

پادشاه زمین و آسمان منم
من بودم که لفظ مهربانی را به آدمی آموختم
و او را که زمخت و تلخ
در غارها و بیغوله آواره بود
با زیبایی زنان آشنا کردم
و عشق را چون آبی گوارا در دهان او ریختم

بدنبال که می گردید؟

نور آسمان و زمین منم
پیش از من
زمین خاموش و آسمان تاریک بود
من با سر انگشتان معجزه گرم
همین سرانگشتانی که می بینید و نمی بینید
ماه و ستارگان را چراغ روشن آسمان کردم
و فرزندانم را در سراسر زمین پراکندم
تا با شادی های شان
کوه و جنگل و زندگی را بوجد بیاورند

بدنبال که می گردید؟